بهنام جان،
آ. ائلیار
بهنام جان،
محض اطلاع:
نخستين آثار منثور تركي بعد از اسلام، ماهيت ديني دارند. از آنجا كه دين اسلام زندگي فردي و سرتاسر فعاليتهاي اجتماعي انساني را نظم ميداد، مدت زمان درازي متون نثري به موضوعات ديني اختصاص يافت. تفاسير قرآن، كتب حديث، عقائد، فقه، متون تصوفي از نخستين آثار منثور تركي هستند. كتابهاي تفسير گاهي از عربي و فارسي ترجمه ميشد و گاهي نيز از سوي خود تركان نوشته ميشد. مانند تفسير خضربن گول بيگي، يا تفسير ابن عربشاه و يا تفسير جواهر الاصداف كه به اسفنديار جاندار اوغلو اهدا شده است. از نخستين كتب حديث هم ميتوانم به كتاب يكصد حديث از ضرير ارزنـﮥ الرومي اشاره كنم. در كنار اين كتابهاي منثور، ميتوانم به ترجمهي تركي آذري از عهدنامهي مالك اشتر اشاره كنم. اين ترجمه در نيمهي اول قرن پنجم هجري در تبريز به
فرجام آمده است و يگانه نسخهي خطي آن در موزهي چهلستون اصفهان محافظت ميشود.
از كتابهاي اوليهي تركي در موضوع عقايد، ميتوان به كتاب سراج القلوب اثر احمد دايي، مفتاح الجنه از همو و ترجمهي كتاب حصنالحصين اشاره كرد.
اما در موضوعهاي فقهي به زبان تركي در طول قرنها آثار منثور متعددي به شيوهي خاص تأليف شده است كه ميتوان به اين شيوهي نثر "شيوهي آخوندي" نام داد. نخستين نمونههاي آن كه شامل فتواها و سؤال و جوابها نيز ميشد، مربوط به فقهاي اهل تسنن است كه پيش از دوارن صفويه در ماوراءالنهر و يا در آسياي صغير نگاشته شدهاند. در ميان آنها كتاب فتاوي ابوالسعود و دو كتاب نورالفتاوي و بهجت الفتاوي از همه معروفتر است. نثر اين كتابها بسيار روان، ساده و نزديك به محاورات مردمي است.
*آيا آثار مربوط به تصوف هم اول به نثر بود؟
البته ما نخستين آثار صوفيانه به زبان تركي بعد از اسلام را به صورت شعر هم ميبينيم. مانند ديوان حكمت از خواجه احمد يسوي كه او در آن نكات عرفاني و طريقتي را به صورت چهارپارههاي تركي در اوزان بومي هجايي سروده است. صبغهي تصوفي در كتاب ددهقوقودعلي لسان طائفهي اوغوزان نيز غلبه دارد. گرچه آن را نميتوان يك كتاب طريقتي و صوفيانه به حساب آورد. اما من از كهنترين آثار منثور تصوفي ميتوانم از كتاب مزكيّ النفوس اثر اشرف اوغلو عبدالله رومي بنيانگذار طريقت اشرفيه ياد كنم كه در واقع نوعي مرامنامهي اين طريقت به شمار ميرود و در موضوعاتي مانند فقر، آداب مريد، قناعت، توكل، عزلت و جز اينها به نگارش درآمده است و اهميت زيادي در طريقتشناسي تركي دارد. متأسفانه ترجمهي فارسي از آن نداريم. ديگر دو كتاب مغارب الزمان و انوار العاشقين از احمد بيجان و رسالهي قايغوز از قايغوسوز ابدال پيرو يونس امره كه هر دو از آذربايجان غربي برخاستند و خالق نخستين نمونههاي شعر صوفيانه مهم هستند. كتاب دلگشا نيز از اوست. نام ديگر آن بُدَلانامه است. وي رسالهي ديگري با نام كتاب مغلطه هم دارد. هر سه كتاب در واقع نوعي ماهيت آداب مريد دارند. نثر آنها بسيار ساده و روان است.
در ميان متون منثور تصوفي تركي از كتاب خواجهي جهان هم بايد ياد كنم كه اطلاعات مبسوطي در شناخت طرائق صوفيان و منسوبان طرق مختلف دارد. اتفاقاً متن انتقادي اين كتاب در دانشگاه استانبول چاپ شده است. در قرن نهم هجري كتاب بسيار مفيدي با نام تضرعنامه به تركي آذري نوشته شد كه نسخ خطي فراواني از آن در دست است. مؤلف اين رساله تذكرة الاوليا از عطار را نيز به تركي آذري ترجمه كرده است. كتاب معارفنامه در موضوع اخلاق و سياست هم از اوست.
وقتي سخن از متون منثور طريقتي در تركي ميرود، نميتوان از شروح مثنوي نام نبرد. نقش مثنوي مولوي در زبان فارسي مانند نقشي است كه فصوص الحكم اثر ابن عربي در زبان عربي ايفا كرد. در تاريخ ادب تركي، بسياري سعي كردهاند آن را به تركي ترجمه كنند و يا بر آن شرح نوشتهاند. حتي در زبان فارسي به اندازهي تركي به اين اثر شرح و تفسير نگاشته نشده است. در تركي مانند فاتحالابيات، جواهر بواهر مثنوي، روح المثنوي و جز اينها.
كتاب گلشنراز اثر شيخ محمود شبستري نيز همينطور است. شرح و ترجمهي زيادي به تركي از آن داريم. قديميترين ترجمه و شرح، از آن شيخ ولي شيرازي است كه در اوايل قرن نهم هجري آن را در دو هزار و اندي بيست شرح كرده است و من آن را چند سال پيش تصحيح و چاپ كردم. مترجم و شارح آمده است مسألهي امامت و ولايت را نيز در متن كار خود به بحث گذاشته است.
*آيا اين آثار در بحث دينشناسي اهميتي دارند؟
باقی در کامنت بعدی
از كتابهاي اوليهي تركي در موضوع عقايد، ميتوان به كتاب سراج القلوب اثر احمد دايي، مفتاح الجنه از همو و ترجمهي كتاب حصنالحصين اشاره كرد.
اما در موضوعهاي فقهي به زبان تركي در طول قرنها آثار منثور متعددي به شيوهي خاص تأليف شده است كه ميتوان به اين شيوهي نثر "شيوهي آخوندي" نام داد. نخستين نمونههاي آن كه شامل فتواها و سؤال و جوابها نيز ميشد، مربوط به فقهاي اهل تسنن است كه پيش از دوارن صفويه در ماوراءالنهر و يا در آسياي صغير نگاشته شدهاند. در ميان آنها كتاب فتاوي ابوالسعود و دو كتاب نورالفتاوي و بهجت الفتاوي از همه معروفتر است. نثر اين كتابها بسيار روان، ساده و نزديك به محاورات مردمي است.
*آيا آثار مربوط به تصوف هم اول به نثر بود؟
البته ما نخستين آثار صوفيانه به زبان تركي بعد از اسلام را به صورت شعر هم ميبينيم. مانند ديوان حكمت از خواجه احمد يسوي كه او در آن نكات عرفاني و طريقتي را به صورت چهارپارههاي تركي در اوزان بومي هجايي سروده است. صبغهي تصوفي در كتاب ددهقوقودعلي لسان طائفهي اوغوزان نيز غلبه دارد. گرچه آن را نميتوان يك كتاب طريقتي و صوفيانه به حساب آورد. اما من از كهنترين آثار منثور تصوفي ميتوانم از كتاب مزكيّ النفوس اثر اشرف اوغلو عبدالله رومي بنيانگذار طريقت اشرفيه ياد كنم كه در واقع نوعي مرامنامهي اين طريقت به شمار ميرود و در موضوعاتي مانند فقر، آداب مريد، قناعت، توكل، عزلت و جز اينها به نگارش درآمده است و اهميت زيادي در طريقتشناسي تركي دارد. متأسفانه ترجمهي فارسي از آن نداريم. ديگر دو كتاب مغارب الزمان و انوار العاشقين از احمد بيجان و رسالهي قايغوز از قايغوسوز ابدال پيرو يونس امره كه هر دو از آذربايجان غربي برخاستند و خالق نخستين نمونههاي شعر صوفيانه مهم هستند. كتاب دلگشا نيز از اوست. نام ديگر آن بُدَلانامه است. وي رسالهي ديگري با نام كتاب مغلطه هم دارد. هر سه كتاب در واقع نوعي ماهيت آداب مريد دارند. نثر آنها بسيار ساده و روان است.
در ميان متون منثور تصوفي تركي از كتاب خواجهي جهان هم بايد ياد كنم كه اطلاعات مبسوطي در شناخت طرائق صوفيان و منسوبان طرق مختلف دارد. اتفاقاً متن انتقادي اين كتاب در دانشگاه استانبول چاپ شده است. در قرن نهم هجري كتاب بسيار مفيدي با نام تضرعنامه به تركي آذري نوشته شد كه نسخ خطي فراواني از آن در دست است. مؤلف اين رساله تذكرة الاوليا از عطار را نيز به تركي آذري ترجمه كرده است. كتاب معارفنامه در موضوع اخلاق و سياست هم از اوست.
وقتي سخن از متون منثور طريقتي در تركي ميرود، نميتوان از شروح مثنوي نام نبرد. نقش مثنوي مولوي در زبان فارسي مانند نقشي است كه فصوص الحكم اثر ابن عربي در زبان عربي ايفا كرد. در تاريخ ادب تركي، بسياري سعي كردهاند آن را به تركي ترجمه كنند و يا بر آن شرح نوشتهاند. حتي در زبان فارسي به اندازهي تركي به اين اثر شرح و تفسير نگاشته نشده است. در تركي مانند فاتحالابيات، جواهر بواهر مثنوي، روح المثنوي و جز اينها.
كتاب گلشنراز اثر شيخ محمود شبستري نيز همينطور است. شرح و ترجمهي زيادي به تركي از آن داريم. قديميترين ترجمه و شرح، از آن شيخ ولي شيرازي است كه در اوايل قرن نهم هجري آن را در دو هزار و اندي بيست شرح كرده است و من آن را چند سال پيش تصحيح و چاپ كردم. مترجم و شارح آمده است مسألهي امامت و ولايت را نيز در متن كار خود به بحث گذاشته است.
*آيا اين آثار در بحث دينشناسي اهميتي دارند؟
باقی در کامنت بعدی