Skip to main content

آيا آثار مربوط به تصوف هم اول

آيا آثار مربوط به تصوف هم اول
آ. ائلیار

آيا آثار مربوط به تصوف هم اول به نثر بود؟
البته ما نخستين آثار صوفيانه به زبان تركي بعد از اسلام را به صورت شعر هم مي‌بينيم. مانند ديوان حكمت از خواجه احمد يسوي كه او در آن نكات عرفاني و طريقتي را به صورت چهارپاره‌‌هاي تركي در اوزان بومي هجايي سروده است. صبغه‌ي تصوفي در كتاب دده‌قوقودعلي لسان طائفه‌ي اوغوزان نيز غلبه دارد. گرچه آن را نمي‌توان يك كتاب طريقتي و صوفيانه به حساب آورد. اما من از كهن‌ترين آثار منثور تصوفي مي‌توانم از كتاب مزكيّ النفوس اثر اشرف اوغلو عبدالله رومي بنيانگذار طريقت اشرفيه‌ ياد كنم كه در واقع نوعي مرامنامه‌ي اين طريقت به شمار مي‌رود و در موضوعاتي مانند فقر، آداب مريد، قناعت، توكل، عزلت و جز اين‌ها به نگارش درآمده است و اهميت زيادي در طريقت‌شناسي تركي دارد. متأسفانه ترجمه‌ي فارسي از آن نداريم.

ديگر دو كتاب مغارب الزمان و انوار العاشقين از احمد بي‌جان و رساله‌ي قايغوز از قايغوسوز ابدال پيرو يونس امره كه هر دو از آذربايجان غربي برخاستند و خالق نخستين نمونه‌هاي شعر صوفيانه مهم هستند. كتاب دلگشا نيز از اوست. نام ديگر آن بُدَلانامه است. وي رساله‌ي ديگري با نام كتاب مغلطه هم دارد. هر سه كتاب در واقع نوعي ماهيت آداب مريد دارند. نثر آن‌ها بسيار ساده و روان است.
در ميان متون منثور تصوفي تركي از كتاب خواجه‌ي جهان هم بايد ياد كنم كه اطلاعات مبسوطي در شناخت طرائق صوفيان و منسوبان طرق مختلف دارد. اتفاقاً متن انتقادي اين كتاب در دانشگاه استانبول چاپ شده است. در قرن نهم هجري كتاب بسيار مفيدي با نام تضرع‌نامه به تركي آذري نوشته شد كه نسخ خطي فراواني از آن در دست است. مؤلف اين رساله تذكرة الاوليا از عطار را نيز به تركي آذري ترجمه كرده است. كتاب معارف‌نامه در موضوع اخلاق و سياست هم از اوست.
وقتي سخن از متون منثور طريقتي در تركي مي‌رود، نمي‌توان از شروح مثنوي نام نبرد. نقش مثنوي مولوي در زبان فارسي مانند نقشي است كه فصوص الحكم اثر ابن عربي در زبان عربي ايفا كرد. در تاريخ ادب تركي، بسياري سعي كرده‌اند آن را به تركي ترجمه كنند و يا بر آن شرح نوشته‌اند. حتي در زبان فارسي به اندازه‌ي تركي به اين اثر شرح و تفسير نگاشته نشده است. در تركي مانند فاتح‌الابيات، جواهر بواهر مثنوي، روح المثنوي و جز اين‌ها.
كتاب گلشن‌راز اثر شيخ محمود شبستري نيز همين‌طور است. شرح و ترجمه‌ي زيادي به تركي از آن داريم. قديمي‌ترين ترجمه و شرح، از آن شيخ ولي شيرازي است كه در اوايل قرن نهم هجري آن را در دو هزار و اندي بيست شرح كرده است و من آن را چند سال پيش تصحيح و چاپ كردم. مترجم و شارح آمده است مسأله‌ي امامت و ولايت را نيز در متن كار خود به بحث گذاشته است.
*آيا اين آثار در بحث دين‌شناسي اهميتي دارند؟
اهميت اين آثار اصلاً در مباحث علم‌الاديان است. ببينيد، اكنون در فارسي آگاهي چنداني از طريقت‌هايي مانند يسويه و گلشنيه نداريم. زيرا متون هر دو طريقت به تركي است و در ايران كسي همت نكرده است كه اين متون را به فارسي برگرداند. اگر تركي با ترجمه‌ي اغلب متون طريقتي از فارسي و عربي غنا يافته است، فارسي از اين جهت بسيار ضعيف مانده است. در باب طريقت گلشنيه كتابي داريم با نام مناقب گلشني كه به زبان تركي آذري در مناقب ابراهيم گلشني تبريزي بنيانگذار اين طريقت در قرن هفتم هجري نگاشته شده است و اتفاقا متن تركي آن در خارج از ايران حدود سي سال بيش چاپ شد. محققان فارسي زبان از آن بي‌اطلاع هستند. خلوتيه هم، همين‌طور است. چرا از اهل حق صحبت نكنيم؟ اين جماعت اصلا به فارسي متني ندارند. متون آئيني آنان يا به تركي است يا به كردي و به كردي اندك است، اتفاقاً اين اندك هم چاپ شده است.
اما متون تركي، اگر هم تكثير شده، درون گروهي و به صورت غير علمي و مغلوط بوده است. گروه‌هاي اهل حق بيست و چهار گوينده دارند كه منزلت آنان در اين فرقه شبيه منزلت انبياء در دين مبين اسلام است. آثار همه‌ي اينان به تركي است كه به آن "كلامات" مي‌گويند. از ميان اين "گوينده" هاي 24 گانه من تاكنون توانسته‌ام فقط برخي در كلامات يكي از آنان كه اولي‌شان هم است، يعني بايرك قوشچواوغلو را چاپ كنم. در كنار اين 24 كتاب كه در ميان اهل فرقه جنبه‌ي تقدس دارد و از آشنا ساختن اغيار با آن‌ها احتراز دارند، متون منثور و منظوم آئيني ديگر هم موجود است كه به آن‌ها "بياض" گفته مي‌شود.

باقی در کامنت دیگر