Skip to main content

جناب اژدر بهنام, این که نشد,

جناب اژدر بهنام, این که نشد,
Anonymous

جناب اژدر بهنام, این که نشد, شما در رابطه با مقاله آقای راشدی این کامنت را مینویسید ومیگوئید , منظورم آقای راشدی نیست.««فکرات ضد زن و خوار شمردن زنان، همین امروز در فرهنگ و سیاست کشورمان و زیر یوغ جمهوری اسلامی غوغا می‌کند. زنان انسان‌های درجه دو و بی‌حقوقند. و ناسیونالیستهای ما به جای اینکه مساله امروز زنان را عمده کنند و برای حل آن آستین بالا بزنند، یقه فردوسی هزار سال پیش را گرفته‌اند تا دشمنی با "فارس"ها را عمومی کنند. آنها بر فردوسی انگشت گذاشته‌اند زیرا طرف مقابل آنها یعنی "پان فارس"ها، فردوسی را زنده کننده زبان فارسی می‌دانند و او را چون اسطوره‌ای مقدس، می‌ستایند!»»

در زیر مقاله شما کسی جمله هائی را به این طرز بنویسد, چه تصور میکنید؟
واما راجع به ناسیونالیزم: شما واقعا فکر مکنید که در حرکت آذربایجان , غیر از عده انگشت شماری, افراد یا تشکیلاتی هستند که فراتر از خواستن حقوق ملی و مدنی خود بروند و خود و تبار خود را بالا تر از دیگر تبار ها بدانند؟ کو ؟ کی و کدام تشکیلات چنین است؟ ما چرا نمی بینیم؟ در حقیقت این مشکل از شما است , چون شما به ملت و مرز ایمان ندارید ,و بهمین خاطر است هر جنبشی را که خواست ملی و مرز مشخصی را دارد, ناسیونالیست تعریف میکنید. انسانیت را فقط در انتر ناسیونالیزم میدانید, در حالیکه انسانیت و انسانی بودن در کاراکتر انسان ها نهفته است و هیچ ربظی به این یا آن ایده ندارد.