آقای Direnc Minelli گرامی،
ممکن است همانطور باشد که شما میگویید و مهستی شعرهایش را نه به زبان مردم کوچه و بازار بلکه با زبان دیوانی سروده است تا در روزگاری که ترکها دست بالا را داشتند، نه مردم کوچه و بازار، بلکه دیوانیان بتوانند آنها را بخوانند و بفهمند. ولی آنچه را که متوجه نمیشوم این است که چرا سوژههای اشعار او و آنهایی که مورد خطاب قرار میدهد، بهجای شاهان و سلاطین و دیوانیان، مردم کوچه و بازار است، یعنی قصاب و کلاهدوز و حمامی و... شهر و محله!
دوم این که چرا مهستی شعر زیر را به ترکی نمیسراید؟ آیا این شعر را هم برای خواندن دیوانیان نوشته است: (برخی کلمات را نقطه چین میکنم تا احیانا حساسیت کسی برانگیخته نشود و موجبات بحثهای حاشیهای را فراهم نکند)
قاضی چو زنش حامله شد زار گریست
گفتا ز سر کینه که این واقعه چیست
من پیرم و ... من نمی خیزد هیچ
این ... نه مریم است این بچه ز کیست
اینها پرسشهایی هستند که من نمیتوانم به راحتی از کنار آنها بگذرم.