Skip to main content

-چرا در شعر ترکی کلاسیک

-چرا در شعر ترکی کلاسیک
آ. ائلیار

-چرا در شعر ترکی کلاسیک «کلمات عربی -فارسی» زیاد است؟
1- قالب شعرترکی «هجایی» بود. قالب شعر فارسی «عروضی».
در دوره ی زمینداری قالب شعر(فارسی)که از اعراب گرفته بودند، «عروض و قافیه» بود.
برای اینکه کلمات ترکی در قالب عروضی بیان شود شاعرمجبور بود از کلمات عربی و فارسی استفاده کند.
همانطور که شاعران فارسی زبان میکردند.
- شعر سخنی بود که قالب «عروض و قافیه» را مالک بود.و زبان رسمی «دیوانی» را استعمال میکرد. شعرترکی با قالب هجایی
رسما نمی توانست «شعر » بحساب آید. در میان اقشار بالای جامعه.
-آنچه شعر و ادبیات بود پیش مردم-خودشان میساختند. ادبیات شفاهی.
-اشعار پراز کلمات عربی فارسی -نشانه ی تأثیرزبان دیوانی (فارسی-عربی) برزبان عالم و روشنفکردینی ست-که شعر هم بیشتر برای این دایره ی دینی بود.گیرم به زبان ترکی باشد.
-آخوند وقتی در منبر به ترکی صحبت میکند تنها فعلها را در آخر ترکی میاورد.

2-شاعران ترکی زبان چرا شعر فارسی گفته اند؟

-شاعر و نویسنده ی ترکی زبان برای نشان دادن استعداد خود مجبور بود از زبان عربی و فارسی که در عرصه ی «دولت و دین» و «دیوان» کاربرد داشت به عنوان «ابزار» جهت اهداف خود: پول-مقام-منصب روحانی- و عزت و احترام به عنوان «عالم» در جامعه و حکومت استفاده کند.
- شاعر و نویسنده عموما با «طبقه ی حاکمه و دولت و روحانیت»خویشی داشتند و زبان این اقشارهم «عربی-فارسی» بود.
زبان روشنفکری آنها مد نظر است.
- نوشته به زبان ترکی چه نثر و چه شعر «خواهان نداشت-چون نیاز نبود» -حاکمیت و روحانیت زبانش عربی-فارسی بود. تقاضا عرضه را ایجاد میکند. تقاضا برای نوشته ی ترکی نبود.
- ولی علی رغم این قاعده ی «عدم تقاضای رسمی» افرادی استثناً ، در شرایط خاصی «ترکی نوشته و سروده اند» از جمله برای تبلیغ دیدگاه دینی و فلسفی مثل نسیمی.
-وجود بیسوادی تقریبا مطلق.
- توده ی مردم ادبیات شفاهی خود را داشتند.ترانه ها-داستانها-تاپماجا ها-بایاتی ها و غیره.
- اهل قلم جدا از توده ی مردم بودند. و ادبیات آنها -عالم و مردم- جدا بود. مال مردم شفاهی بود مال عالم کتبی. عالم و قلم اش به طبقه ی حاکمه مربوط بود. بین مردم و عالم دنیایی فاصله بود.
-این عالمان باسواد حتی بایاتی ها و ترانه ی دوره ی خود را یاداشت نکرده اند. چون «سود مادی و معنوی و دینی و اجتماعی» نداشت.
تازه مال دوره ی قاجار هم یادداشت نشده چه رسد به دوره ی نسیمی یا حسن اوغلو و بالاتر.
3-این عالمان چرا حداقل ادبیات شفاهی مردم را یادداشت نکرده اند؟
منظورم دوره ی آغاز حکومت هزارساله ی ترکان ایران است. میدانیم این مردم دارای فرهنگ شفاهی بودند، چرا یادداشت
اش نکرده اند؟
4- ادبیات شفاهی ترکی در آذربایجان

- این ادبیات که امروز سینه به سینه به ما رسیده - و تازه دارد کتابت میشود یا دگار «زبان مردم و نویسندگان و شاعران» است.
که اکثرا به نام « اوزان و عاشیق» شناخته میشوند.
-تاکنون تحقیقات از زاویه های مختلف روی این ادبیات نشده ازجمله: تاریخی-مردم شناسی-جغرافیایی- شاعر و نویسنده شناسی- اسطوره شناسی- قدمت- و دهها موضوع دیگر. که می تواند به بسیاری پرسشها در عرصه ادبیات ترکی پاسخ گویند.
-رابطه ی ادبیات شفاهی آذربایجان با ادبیات دیگر ملتهای ترک زبان.و...
----------
«عرضه و تقاضا در ترکی نویسی»:

که توضیح دادم. اضافه میکنم این قانون نه تنها در گذشته در قرن اخیر تا کنون نیز عمل کرده است:
-علت عدم ترکی نویسی قلم زنان آذربایجان در ایران اگر یک علت اش :
-اختناق باشد
-علت دیگراش بیسوادی بود.
نویسنده می بیند نوشته اش خواننده ندارد پس به زبانی می نویسد که «طالب دارد و سود مادی و معنوی» .
- نوشته ی ترکی اکنون دردایره محدودی خوانده میشود قلم زن مجبور است به فارسی بنویسد.اگر همه بیسواد بودند مجبور بود
تنها به فارسی بنویسد.

5- واژه های ترکی در آثار ترکی نویسان آذربایجان و ادبیات شفاهی قدیم:
من در آثار برخی شاعران قدیم از جمله نسیمی، به « مقدارکلمات ترکی و عرصه های آنها» توجه کردم متوجه شدم
این کلمات ترکی زندگی انسان آن ایام را بخوبی برای ما ترسیم میکنند. تنها «قالب شعر و زبان روشنفکری» دوره باعث شده
که کلمات «عربی-فارسی» استعمال شوند.
-با کلمات ترکی آمده در دیوان او ودیگرشاعران می توان «لغات نامه» کوچکی از آن دوره ها را تدوین کرد و «زندگی مردم» و فرهنگش را نشان دارد.
- به این لغت نامه واژه های شفاهی قدیمی- فرهنگ شفاهی قدیم- را هم اضافه کنیم می توان لغت نامه ی «کتبی-شفاهی» مردم دوره ی زمینداری را داشت و به سطح زبان آن دوره رسید. که توده ی مردم استفاده میکردند.
این توجهات نشان میدهد که هیچ نیازی به استعمال کلمات عربی-فارسی نبود. همانطور که بایاتی ها نشان میدهند.