توضیحی برای رفع هرگونه سوءتفاهم:
آقای راشدی در مقاله خود مباحثی تاریخی را مطرح کردهاند و من نیز تلاش کردم مسائلی را که برای من مطرح بودند، تنها از منظر تاریخی بیان کنم و هیچگونه نتیجهگیری سیاسی برای امروز نکنم زیرا اصولا اعتقادی به این شیوه ندارم.
خوشبختانه دوستانی با نوشتههای خود به این بحث غنا دادند و من بسیار آموختم و سپاسگزارم و اگر باز هم بنویسند، باز هم خواهم خواند و خواهم آموخت.
در مورد آذربایجان و ساکنین آن و زبانهای رایج در آن در هزار سال پیش و یا پیش و پس از آن، نظریههای متفاوتی وجود دارد. به نظر من با توجه به اطلاعات تاریخی و آثار باستانی و ادبی و... نمیتوان حکم قطعی در این مورد صادر کرد.
با توجه به پراکندگی سکونت در روستاها و شهرهای آن دوران، این احتمال وجود دارد که در همان آذربایجان، در منطقهای یک قوم و یک زبان و در منطقه دیگری، قوم و زبان دیگری مسلط بوده است.
برخی ادعا میکنند که چون ترکان مهاجر و مهاجم بوده و زبان ترکی نیز به مهاجرت و یا به زور شمشیر وارد منطقه شده، حالا ما باید به "اصل خود" برگردیم و زبان ترکی را از میان برداریم. این سیاست بغایت ارتجاعی و فاشیستی، به صورت خشن در دوران رضاشاه در دستور کار قرار گرفت و سپس به شکل نرمتر و "عاقلانهتر" و "غیرخشونتآمیز" و با سیاست "گام به گام" در دوران محمدرضا شاه و سپس در جمهوری اسلامی پیش برده شد. البته این "نرمش" و "عقل" و "مسالمت" از نظر آنها "نرمش" و "عقل" و "مسالمت" بوده ولی برای ترکیزبانان زجر و شکنجه و خشونتی غیرانسانی است.
این سیاست نه تنها در آذربایجان بلکه در سایر نقاط ایران هم پیش برده شده است.
با پیشبرد تزهای کسانی مانند چنگیز پهلوان که بر از بین بردن "زبانها یا گویشها"ی دیگر غیر از زبان فارسی نه "با سیاستی شتابزده" بلکه با شیوههای "بس پیچیده و پرتنوع" و "با دقت و ظرافت تمام" و اشاعه "لطیفههای ملی" تاکید داشت (بحثی در زمینۀ سیاست فرهنگی زبان فارسی و توسعۀ ملی، چنگیز پهلوان، آدینه، شماره 15)، این شیوهها به تدریج از دایره صِرف سیاستهای حاکمان خارج شده و در کل جامعه ما و بخصوص در میان فارسیزبانها نهادینه شده و در آن جاری گشته است. این سیاست، امروز هم همچنان جاریست.
به نظر من در مقابل این سیاستها باید با تمام قوا ایستاد. ما برای بکارگیری یک زبان و آموزش آن و آموزش به آن نیازی به توجیه تاریخی نداریم. هر زبانی که مردم به آن صحبت میکنند و یا میخواهند صحبت کنند، حقانیت دارد. چه این زبان قرنها تاریخ داشته باشد و چه هیچ تاریخی نداشته باشد و همین دیروز پیدا شده باشد. چه با مسالمت رایج شده باشد و چه با شمشیر! مردم هر منطقهای، چه کوچک و چه بزرگ، حق دارند به فارسی، ترکی، کردی، انگلیسی، اسپرانتو و یا هر زبان دیگری که خودشان میخواهند صحبت کنند، بخوانند، بنویسند و تحصیل کنند. به نظر من این اندیشهای است که باید بکوشیم که آن را در جامعه خود نهادینه کنیم. از نگاه من، این امر شامل تمام زبانهای موجود است، حتی زبان "آذری" مورد نظر کسروی.
از نگاه من در برخورد به مسائل امروز در سیاست، تاریخ را باید به تاریخ سپرد. آنچه که تعیین کننده است، همین امروز است و نه دیروز.