Skip to main content

اردک جان! شما که اینهمه

اردک جان! شما که اینهمه
Anonymous

اردک جان! شما که اینهمه شعرهای مست و ملنگی از دفتردل مشحون به توصیف وافرمینمائی، بیت زیبای شاعرمعروف وغزل سرای نامی عرب حضرت یزید ابن معاویه را بخاطر میآوری، که بعد ازعاشق شدن به زنی بنام زینب، همسر یکی از سرداران معاویه، که عاقبت بدستور معاویه ازهمسرش جدا شد، و قصد ازدواج با شاعر جوان و خوش هیکل را داشت، که پسرعلی حسین آقا، از فرصت استفاده کرده او را با هدایای گرانبها به عقد خود در آورد، که این موضوع موجب خشم معاویه شد. معاویه به حسین آقا دستور داد، که یا باید زن را طلاق دهد، و یا با اقوام و قبیله اش شهررا ترک کند. حسین آقا نیز در جوابش گفت؛ از شهر میروم، به شرطی که زن زیبا را با خود ببرم، معاویه تذکر داد گفت؛ بدون زینب باید شهر را ترک کند. و الا هرچه دیدی از چشم خود دیده ای. حسین آقا در نیمه شب میخواست پنهانی بهمراه زن صیغه ای شهرترک کند، که با لشکر معاویه روبرو شد.
لشکرمعاویه

راه آب را بر وی بست. یزید پیغام داد و گفت؛ زینب معشوقه من است. گفت، او را که نزد خود گروگان گرفته ای آزاد کن. بعد ازاینکه جوابی ازحسین آقا دریافت نشد، سربازان معاویه به خیمه گاه رسیدند، دیدند همه از ترس حمله لشکر معاویه، چادرها را ترک کرده پا به فرار گذاشته اند. تعدای نیز بطرز فجیعی زخمی و کشته شده اند. حسین آقا نیز در میان کشته شدگان بود. پس از تجسس زخمیها، برای فرستاده گان معاویه روشن میشود، که یکی از روسای قبلیه همسایه، که او نیز سخت عاشق زن صیغه ای حسین بوده است، میان قبیله او، وقبیله حسین آقا، درگیری خونینی رخ داده، و قبیله مذکور نیمه شب با یورش به قبیله حسین آقا، زن زیبا را از چنگ او ربوده در رفته اند. حسین آقا نیز برای دفاع از زن صیغه ای خود نتوانسته کاری بکند. داستان کرب و بلا که اکنون منبع درآمد خوبی برای آخوند های شیعه اثنا العشری است، 1400 سال است که مردم را سرگرم کرده است. غرض از این مثال، بقول یزید ابن معاویه شاعر گرانقدرعرب که خواجه حافظ شیرازی نیز از سخنان سحر آمیز او تاثیر پذیر شده است، میفرماید: " انا المسموم ما عندی/ به تریاق و لاراقی/ ادرکأساً و ناولها/ الا یا ایّها السّاقی/" و بقول سعدی: به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی / به صد دفتر نشاید کرد حسب الحال مشتاقی/ ...). خیلی ممنون از خانم هدایتی که با طرح مسائل عشقی و احساسی هرچند طنز آمیز، به غرور خشکه مقدس مرد سالارتمدن ایرانی رنگ لطافت و نشاط میبخشد. ای کاش بیشترازعشق و احساس مرقوم بفرمایند. هرچند بقلم طنز و شیطنت. شاید از این طریق ذهن های یخزده مرد سالاران ایرانی، از رطوبت دمکراسی اروپا اندکی تاثیر بگیرند.