Skip to main content

« آقای زهتابی ... با دعوت

« آقای زهتابی ... با دعوت
آ. ائلیار

« آقای زهتابی ... با دعوت صدام حسین به بغداد رفته»
لطفا این دعوتنامه ی صدام را منتشر کنید. ادعا باید سند داشته باشد.
در غیز این صورت «تهمت و کذب» حساب میشود.
نویسنده که ادعای آدمیک بودن دارد هنوز یاد نگرفته چنین ادعایی باید با سند همراه باشد.
حرف بدون سند تبلیغات است. در سایت هم گشوده.
تبلیغات یعنی «خود فریبی و دگر فریبی».
اولین خصلت «آکادمیک» بودن آنست که بی طرفانه، و بدون عینک ایده لوژی، باید به علم تاریخ برخورد کرد.
این اصل اولیه در همه جای نوشته ی این آقای آکادمیست نقض شده است. که دارای « ایده لوژی ملی گرای آریامهری» ست.
با این وصف باز ادعای دانشگاهی بودن دارد.
عاقبت این چنین دانشگاهیان «سرنگونی حکومت پهلوی- و آوارگی خودشان» بوده است. هنوز که هنوز است
یاد نگرفته اند که به علم -با رعایت اصل اولیه آن بپردازند.
جمله ی مذکور سطح دانشگاهی این آقا را نشان میدهد.

به بقال بیسواد این جمله گفته شود جواب میدهد:
« آقا جان حرفی برای گفتن نداری ، ساز " نی نیم -نی نیم neynim-neynim" مینوازی. ».
وای بر مردمی که دانشگاهی اش ، روشنفکرش ، بر چنین پایه یی استواراند.

این نوشته از یک فرد به اصطلاح « دانشگاهی و متخصص » ، واقعا بعید است. نوشته نه ارزش « توجه و بررسی دارد-، و نه
ارزش بحث. مدرک تحصیلی برای نان در آوردن شاید کافی باشد- ولی برای «کار علمی و اجتماعی» کافی نیست. در دنیای علوم تنها «اثر علمی» قابل عنایت است. نه مدرک نویسنده.
----------
1- نویسنده علی رغم ادعای علم و دانش هیچ شناختی از جنبش حق طلبانه ی آذربایجان ندارد.
2- در مورد «هویت سازی» برای مردم آذربایجان در مقاله، خود را به کوچه ی علی چپ زده ، سکوت کرده است.
3- از حضور «خلقهای آسیانی» در منطقه چیزی نمیداند.
4- دید رسمی در علم تاریخ - که توسط ملی گرایی آریامهری - تبلیغ و ترویج شده، بر ذهن نویسنده مسلط است. هیچ تلاش مستقلی جهت تفکر دیده نمی شود.
5- هنوز نمیداند رشته ی« تاریخ و شرق شناسی » چگونه تا کنون ایدلوژیک کار کرده است. کسی که از نوشته ادوارد سعید پیرامون شرق شناسی اروپاییان باخبر نباشد - و بیاید چنین حرفهایی را مطرح کند- خارق العاده است.
6- رد تئوری ها دلیل تحقیقاتی و اثباتی میخواهد. بدون اثبات بطلان آنها ، هیج تئوری رد نمی شود. اینکه کسانی یک تئوری را قبول دارند یا ندارند دلیل سقم و صحت آن نمی تواند باشد.
7-نویسنده «شناختی» از «تبعیض» ندارد.
8- قضیه ی ناسیونالیستی را از «قضیه ی حقوقی» نمی تواند جدا کند.
9- «نژاد گرایی» را به جنبش حق طلبانه مخلوط کرده. نمی داند در یک جنبش رفع تبعیض همه گونه عقیده هست. و نباید خصوصیات بعضی افراد را شامل یک جنبش کرد و فقط از آن دریچه به مسایل نگریست.
10- سطح سواد آریا مهری ست و در آن دوره منجمد شده است.
11- کسی نگفته نوشته ی ذهتابی و دیگر نویسندگان «علم » اول و آخر است. در میان یک جنبش «تئورهای» زیادی میتواند مطرح باشد. صحت و سقم آنها «تنها با تحقیقات علمی » ممکن است نه با نوشتن انشاهای کلاسی.
وووو
------
با این خصوصیات که بر شمردم نوشته ارزش علمی ندارد که منتشر شده. انتشار آن، متاسفانه نویسنده را در ردیف «عامیان» قرار داده است.
اهل علم از انتشار اثر غیر علمی خود- مثل جن از بسم الله - می ترسند. اما در جامعه ما این متخصصان هرچه اثر غیر علمی دارند انتشار- که چه عرض کنم -آنها را در بوق و کرنا می کنند. و بدین ترتیب، فاتحه ی همه چیز را میخوانند.
-----
ما با آثار نویسندگان و گردانندگان «ایرانیکا» آشنا هستیم. و با نوشته های «آکادمیسین»های این چنینی.
آنچه در این به اصطلاح «آثار» غایب است «علم و تفکر و اندیشه ی مستقل» ، و رها از « ملی گرایی رسمی آریامهری » است.
وقتی «کار آکادمیسین» چنین باشد ، صد رحمت به غیر دانشگاهیان. اینان با «درخشش زرق و برقشان» چشم جهان علم را «کور»
کرده اند.