Skip to main content

از سوی «ناسیونالیستهای فارسی

از سوی «ناسیونالیستهای فارسی
آ. ائلیار

از سوی «ناسیونالیستهای فارسی زبان» تبلیغاتی علیه آ.ائلیار جریان دارد. علت این تبلیغات «دفاع از حقوق و هویت و فرهنگ تبعیض» دیدگان است. که این گروه به اصطلاح «ملی گرا» را خوش نمیاید. چون دوست دارند به حکومت ایران برسند و «تبعیض یک صد ساله» را همچنان ادامه دهند.
اشتباه اینان دو چیز است:
- ادامه ی تبعیض بعد از این دوره ممکن نیست. که اینان در صف ادامه ی آن ایستاده اند. خیالی باطل است.
- حقوق و هویت و فرهنگ تبعیض دیدگان را نمی توان مثل این صد سال «حذف» کرد. تلاش باطلی ست.
----------
اینان «فکر و قلم» مرا وارونه جلوه میدهند.بخاطر «عقاید» خود. و اهداف «تبعیض گرانه یشان».
نوشته اند گویا من « ضد ایران و ایرانی هستم». بدون اینکه فاکت بیاورند.
-آ.ائلیار دوستدار حقیقی ایران و ایرانی ست. ایران و ایرانی، رها از «تبعیض و تبعیض گری» را هدف خود دارد.

ایران با«سیستم تبعیض گرا » و فرد ایرانی تبعیض پرست، و تحت «اتوریته ی ناسیونالیسم فارسی» به نام «ملی گرایی و ملی گرا» را خطا و ستمگر میداند. اینان صف خود را مشخص کرده اند. و جزو جرگه ی تبعیض گران ایستاده و از منافع آنها دفاع میکنند.
--------
- اینان در دیالوگ از «هر شیوه ی درست و نادرست ، اخلاقی و غیر اخلاقی» استفاده میکنند . رفتار ماکیاولی پیشه کرده اند:
اینکه یک خبر «دروغ» است ، فرق دارد با اینکه خبر دهنده «دروغگو» ست.
ممکن است شخص خبر دروغ را نقل کند و باور کند ، اما خود «دروغکو» نباشد. بل «نقال خبر دروغ» باشد. این است که برای حفظ جو محترمانه ی دیالوگ لازم است از « خطا-نادرست-کذب» در رابطه با «خبر و ایده» استفاده شود. و به دیگری «اتهام دروغگویی» زده نشود.
تبلیغات چیها ، نه تنها عملا نمیخواهند «تبعیض رفع» شود، بل حتی نمی خواهند چیز کوچکی مثل «فرق دروغ-و دروغگو» را نیز درک کنند.
علت این مسئله بودن اینان « در اسارت اتوریته ی » ناسیونالیسم فارسی ست که «جرئت و توان» فکری کنده شدن از آن را ندارند.
-------
اینان وقتی چیزی به نفع شان باشد صدایشان در نمیاید. اما هنگامی که احساس کنند به ضرر شان است « با اتهام و وارونگویی» با جنجال، و آویختن به دامن « آکادمیسین» هایی که «مدرک و تحصیلاتشان تنها برای نان خوردن» است و فاقد « سخن و اثر» علمی ، تبعیض دیدگان را به « قوم و عشیره و پان و نژاد پرستی» متهم میکنند.
غافل از اینکه «تبلیغات، صدای زنگ مرگ ایده لوژی » خودشان است که دیر یا زود خواهند شنید.
دهه هاست زنگها برای اینان به صدا درآمده ولی «توان و جرئت» شنیدن آنرا ندارند.
------
اینان «کاغذ پاره گرا» هستند. سخن وقتی به نفع شان باشد ، و شخص کاغذ پاره داشته باشد، دیگر «پیامبر» خود را یافته اند. و «آیه»هایشان را.
بیچارگان توان درک نه سخن بقال سرکوچه را دارند و نه مادر بزرگ را. چرا که تنها امیدشان آیه های واهی کاغذ پاره داران است. حال که «پنبه ی این آیه های ناسیونالیستی » و نژاد پرستانه زده میشود فریادشان بلند شده است.و
آ.ائلیار شده ضد ایران و ایرانی. دوستدار «پان ترکهای نژاد پرست» .
و چشمشان را می بندند بر این که من در ده ها مقاله ایده لوژی پانها و ترکیسم و فارسیسم و راسیسم را نقد کرده ام.
و انسانها را -فارغ از هر چیز- تنها به خاطر انسان بودنشان شایسته ی عشق و علاقه یافته ام. و حتی یک «کلمه» بر مبنای
«خودی و غیر خودی»نه نگاشته ام.
نه،اینها برای« ایده لوژی ایرانیسم » پشیزی ارزش ندارد .
باید در صف اینان قراربگیری و از ایده لوژی آنها دفاع کنی بسان آن
به اصطلاح آکادمیسین ها ، که میکنند؛ تا دوستدار «ایران و ایرانی و بشر» خطاب شوی.
زهی خیال باطل!
آنان که از نزدیک، زندگی آ.ائلیار را دیده و میشناسند، واقف اند : این حیات از آغاز برای رفع « دیکتاتوری و تبعیض و بی عدالتی، و در جهت عشق به راحتی و آزادی انسان» صرف شده است. بدون هیچ چشمداشتی. و بدون هیچ زیانی به دیگری.
محال است که به کجراهه رود.
«تبلیغات علیه آ.ائلیار صدای ناقوس مرگ ایده لوژیهای تبعیضگرانه است.»
به صدای ناقوسها گوش دهیم.