Skip to main content

رازی گرامی،

رازی گرامی،
اژدر بهنام

رازی گرامی،
من از شما تشکر می‌کنم که موضوع مهمی را گوشزد کردید. حق با شماست. اطلاعات من قدیمی است. من به تنها بروک هاوسی که در خانه دارم، یعنی به چاپ 1986 دسترسی دارم و چاپهای بعدی را در اختیار ندارم. چه می‌شود کرد، فقر مالی این اشکالات را هم دارد!
من هم مانند شما فکر می‌کنم که خویشاوندی زبانی لزوما به معنی خویشاوندی خونی نیست. اگر زبان سومری و ترکی خویشاوند هم باشند، لزوما به معنی اسکان ترکان در مناطق سومری نشین نمی‌تواند باشد.
در همین زمینه باید بگویم که متاسفانه من نمی‌توانم به سؤال شما در زمینه متخصصینی که تز همانندی یا خویشاوندی سومرها و ترکان را تایید می‌کنند پاسخ دقیقی بدهم و آن را به هواداران این تز واگذار می‌کنم.
در مورد تخصص هم لازم می‌بینم که نکته‌ای را بنویسم.
اول اینکه من هم مانند شما برای عمل جراحی پیش متخصص می روم و پیش مهندس کشاورزی که ده کتاب در باره جراحی آپاندیس

نوشته است نمی روم. ولی ترجیح می‌دهم کتاب تاریخ یک نویسنده غیرمتخصصی را بخوانم که تمام منابعش را نوشته و نه کتاب متخصص تاریخی را که تنها حکم داده و سندی نیاورده است!
دوم اینکه متاسفانه برخی از ما تخصص را هم با دید سیاسی نگاه می‌کنیم و هر کسی را که سخنی به نفع تفکر ما گفته و نوشته باشد، متخصص آن زمینه معرفی می‌کنیم بویژه زمانی که آن شخص، فردی شناخته شده و دارای تخصصی در رشته‌ای نزدیک داشته باشد. مثلا مایلیم دکتر در زبان و ادبیات فارسی را "متخصص زبان‌شناسی" بنامیم. و یا مایلیم، دکتر زبان و ادبیات ترکی را "زبان‌شناس و ترکولوگ" معرفی کنیم.
بطور مشخص، مثلا دکتر مرتضوی و یا دکتر ناتل خانلری زبان‌شناس نبودند بلکه هر دو دکترای زبان و ادبیات فارسی داشتند و این رشته، همان "زبان‌شناسی" نیست.
یا رحیم رئیس‌نیا را نمی‌توان زبان‌شناس معرفی کرد. او دکتر تاریخ است.
ولی برخی از ما که عده کمی هم نیستیم، میل داریم به هر یک از آنها دکترای افتخاری در رشته‌ای بدهیم که مطابق میل ما و به نفع تفکر ماست!
میل دارم توضیحی از خودم بدهم که امیدوارم وقت و حوصله داشته باشید و آن را بخوانید تا انتظار زیادی از من نداشته باشید.
حوالی سال 1987، شروع کردم به مطالعه سیتماتیک درباره تاریخ ترکان ایران که حدود یک سال طول کشید و هم‌زمان با آن مطالعه سیستماتیک در مورد خط (و نه زبان) را شروع کردم و به مدت حدود 5 سال ادامه دادم. (اگر این دوره را در دانشگاه طی می‌کردم، حالا من هم یکی از متخصصین بی‌سواد این رشته بودم!) همینجا بگویم که این مطالعات، مرا متخصص و صاحب‌نظر این رشته‌ها نمی‌کند بلکه در جهت افزایش معلومات عمومی من بوده است.
پس از یک سال از شروع مطالعاتم، از دیدگاه منطق خودم (که می‌تواند درست یا غلط باشد) به این نتیجه رسیدم که تاریخ هر چه که باشد، ربطی به رفع تبعیض و مبارزه با تبعیض و حق و حقوق انسانها در زمان حال ندارد. اساسا به همین دلیل و نیز به دلیل اینکه توان مطالعات تاریخی و رجوع به مراجع بسیار زیاد و کتابهای تخصصی و غیرتخصصی را نداشتم، مطالعات تاریخ ترکان را کنار گذاشتم.
در همین دوره یک ساله، از آنچه که خوانده بودم، به این نتیجه رسیدم (باز می‌تواند درست یا نادرست باشد) که ورود ترکان به ایران، (صرف‌نظر از موارد اتفاقی) اساسا از زمان ساسانیان شروع شده و در دوره سلجوقیان به اوج خود رسیده و زبان ترکی تا دوره صفویان، در هیچ جای ایران از جمله در آذربایجان، زبان مسلط و همگانی نبوده است. همچنین به این نتیجه رسیدم که در تمام مدت این دوران، اقوام ترک، همراه با اقوام دیگر، در آذربایجان سکنی داشته‌اند و از نظر جمعیتی نیز در ادوار مختلف کم و زیاد می‌شده‌اند. نتیجه‌گیری خودم را در همان زمان در یک مقاله جمع‌بندی کردم و انتشار دادم.
پس از این دوره، مطالعه من درباره تاریخ ترکان ایران و مشخصا آذربایجان، جسته و گریخته و غیرسیستماتیک بوده است. به همین دلیل هم اطلاعات من به‌روز نیستند.
درباره کتاب دکتر زهتابی هم بگویم که من تنها جلد اول آن را خوانده‌ام. جزو معدود کتابها به زبان ترکی آذربایجانی است که به زبانی ساده نوشته شده و درک آن برای یک آذربایجانی که سواد متوسطی دارد، بسیار ساده است. اطلاعات گرانبهایی از منابع مختلف ارائه می‌دهد ولی من با نتیجه‌گیری‌های او در بسیاری موارد موافق نیستم. باید بگویم با اطلاعاتی که من دارم، هیچ مورد جعل و تقلبی هم در آن ندیده‌ام و بسیار مایلم بدانم، کسانی که از جعلیات ایشان سخن می‌گویند، کدام جعلیات است و او کدام سند را جعل و یا تحریف کرده است.
از نظر دور نداریم که در کار تحقیقی، دو محقق، با بررسی داده‌های یکسان می‌توانند به نتایج کاملا متضاد هم برسند و تئوری‌های متضادی ارائه بدهند ولی هیچ کدام از آنها را نمی‌توان جاعل و متقلب نامید!