Skip to main content

گذشته چراغ راه آینده است

گذشته چراغ راه آینده است
Anonymous

گذشته چراغ راه آینده است. آفای کاوه جویا ها کدام یک از این قبیل نژاد پرستی های وحشتناک اسلافیانشان را انکار خواهند کرد. درزیر نمونه از مقاله افشار یزدی یکی از بنیان گذران راسیسم فارسی در آغاز سلطنت پهلوی ها می خوانیم.
مقالة “يگانگي ايرانيان و زبان فارسي” نوشتة “محمود افشار”، ماهنامه آينده، شماره ۲ ، سال چهارم، آبان ۱۳۳۸ هجري شمسي)

« ….. شايد بگويند: غير از تُركي، زبان ها و لهجه‏هاي ديگري نيز در ايران مرسوم است، از قبيل عربي، تركمني، كردي، بلوچي، لري، گيلكي، مازندراني و جز اينها، پس همه را چگونه مي توان از بين بُرد؟ نخست آنكه، هيچ از اينها، جز چهار تاي اول، زبان يا لهجه اي نيست كه ميان ايران و همسايگانش مشترك باشد تا به نحوي احتمال خطر خارجي برود، و غيز از دو تاي نخست، كه اولي سامي و دوّمي توراني است، كليه زبان هاي ديگر مرسوم در ايران لهجه هاي ايراني [!!!] است، حتي كُردي؛ و هيچ كدام مانند زبان تُركي خطرناك نمي باشد. به اين واسطه، اكنون در درجه اول بايد تمام توجه به طرف آذربايجان معطوف شود. به وسيله راديو، جرائد، مجلات، رسالات و كتب ارزان، بلكه رايگان، با جديت هر چه تمام‏تر، فرهنگ عمومي را به زبان فارسي در تمام شهرها، دهات و ايلاتِ آنجا دنبال كنند. [محمود افشار در اينجا، در پاورقي چين نوشته است: «به همين ملاحظه، ما قيمت مجله آينده را در آذربايجان و زنجان، چه در گذشته و چه اكنون، با وجود خرج پست سفارشي، ارزانتر از طهران قرار داديم!» ] با تعميم فرهنگ اجباري و مجاني، كم كم در همه نقاط كشور زبان فصيح فارسي، جاي لهجه هاي محلي را خواهد گرفت؛ ولي با زبان تُركي ، مخصوصا كه پشتيباناني در خاج كشور دارد، نمي توان به مدارا رفتار نمود، يعني انتظار كشيد كه به تدريج جاي خود را به زبان اصيل ايراني [منظور «فارسي» است!] بدهد. خلاصه، بايد از حيث لباس، زبان و ديگر جهات، رفع اختلاف نمود و ملت را يكنواخت كرد و ايرانيان را به تمام معني “ايراني” [منظور “فارس” است!] ساخت. … » (همان منبع، صفحه ۱۳۱)

« تيرماه ۱۳۰۴ ، در آغازنامه دوره اول مجله آينده (۳۵ سال پيش)، زير عنوان «مطلوب ما: وحدت ملي ايران»، خلاصه ولي عينا چنين نوشته بودم: “مقصود ما از وحدت ملي ايران، وحدت سياسي، اخلاقي و اجتماعي مردمي است كه در حدود امروزين مملكت ايران اقامت دارند. اين بيان شامل دو مفهوم ديگر است كه عبارت از حفظ استقلال سياسي و تماميت ارضي ايران باشد. اما منظور از كامل كردن وحدت ملي اين است كه در تمام مملكت، زبان فارسي عموميت يابد؛ اختلافات محلي از حيث لباس، اخلاق و غيره محو شود؛ ملوك الطوايفي به كلي از ميان برود، كرد و لر و قشقايي و عرب و تُرك و تُركمن و غيره با هم فرقي نداشته باشند، هر يك به لباسي ملبّس و به زباني متكلم نباشند. به عقيده ما، تا در ايران وحدت ملي از حيث زبان، اخلاق، لباس و غيره حاصل نشود، هر لحظه براي استقلال سياسي و تماميت ارضي ما، احتمال خطر مي باشد. اگر ما نتوانيم همه نواحي و طوايف مختلفي را كه در ايران سكني دارند، يكنواخت كنيم، يعني همه را به تمام معني «ايراني» [منظور «فارس» است] نمائيم، آينده تاريكي در جلو ماست. ….. پس همه بايد يكدل و يكصدا بخواهيم و كوشش كنيم كه زبان فارسي در تمام نقاط ايران عموميت پيدا كند و به تدريج جاي زبان هاي بيگانه [يعني زبان‏هاي تُركي، عربي] را بگيرد. بايد به وسيله ساختن راههاي آهن، روابط سريع و ارزان ميان نقاط مختلف مملكت دائر نمود تا مردم مشرق و مغرب و شمال و جنوب به هم آميخته شوند؛ بايد هزارها كتاب و رساله دلنشين كم بها به زبان فارسي، به خصوص در آذربايجان و خوزستان منتشر نمود … مي توان ايلات فارسي زبان را به نواحي بيگانه زبان [يعني تُرك زبان و عرب زبان] فرستاد و در آنجا دِه نشين كرد و در عوض، ايلات بيگانه زبان آن نقاط را، به جاي آنها، به نواحي فارسي زبان كوچ داد و ساكن نمود؛ اسامي جغرافيايي را كه به زبان هاي خارجي [!!!] و يادگار تاخت و تاز چنگيز و تيمور است، بايد به نام‏هاي فارسي برگردانيد؛ بايد مملكت را از لحاظ اداري، مناسب با مقصود، تقسيماتِ جديد نمود و اسام