آقای ناصر گرمی عزیز، کار آفرینی ملت ترک و شعر آفرینی جامعه فارسی همراه با تکبّر و مظلوم نمائی
شعر های مداحانه و متملقانه و یا گل و بلبل و شمع و پروانه و زلف یار برای ملتی نان و آب نمی شود و این شعرا همانند تاریخ رمان نویسان و افسانه بافان بودجه خواران نفت عربهای احواز و قدرت کار آفرینی ترکها که هرکدام هم با صرف میلیونها دلار و فرستادن قالی ابریشم تبریز بنام پرسین تاپیت برای موسسات و دانشگاههای آدی بیلنمز اروپا و آمریکا، مدارکی با تیتر های بالا بلند و دهن پرکنی چون دکتر، پروفسور در رشته های آدی بیلینمز مثل پژوهشگر، محقق، آکادمسین، کارشناس، صاحب منصب و الی آخر ثروت ملتها را به تاراج برده و حیف و میل می کنند،
گروهی هندی تبار، از هندوستان و پاکستان به سوی افغانستان و تاجیکستان کوچ می کنند و در آنجا ماندگار می شوند، که بعدها در اثر قحطی و خشک سالی تعدادی از آنها تصمیم می گیرند که
چنان از تمدن و بانیان حقوق بشر هخامنشی و کورش صحبت می کنند که آدمی تصور می کند که گویا کورش آدم جنتلمنی بوده که دندانهایش را با خمیر دندان کلگیت مسواک می زده و با معروفترین شامپو دوش می گرفته و برای زیر بغلش از خوشبوترین اسپری دئودورانت استفاده می کرده و سرش را با بورس و سشوار خشگ می کرده و کفش و تی شرت آدیداس می پوشیده، همیشه شیک و تر تمیز بوده و سوار ماشین کادیلاک می شده و در موقع کشور گشائی هم سر دشمنانش را با عطوفت می بریده است و آنها را با ماده بیهوش کننده و یا با شوک الکتریکی بیهوش می کرده تا در لحظه جان دادن غذاب نکشند، در زمان کورش ابتدائیترین ابزار زندگی هنوز اختراع نشده بود، نه نخ و سوزنی در کار بود و نه یخچالی بود و نه گاوداری و مرغداری و نانوائی و فروشگاه زنجیره ائی و نه لوله کشی گاز و آب و برق و تلفن و جاده و آسفالت در کار بود، امکان نگهداری غذا غیر ممکن بود، مردم بشکل گله ائی و درکی از قبیه بودن جماع با محارم را نداشتند و همانند حیواناتی نیمه وحشی که هر آنچیزی که بدستشان می رسید از علف و گوشت حیوان و انسان را بدندان می کشیدند، حتی در مسیر سفر برای تصرف سرزمینهای دیگر، سربازان ضعیفتر خوراک سربازان قویتر می شدند و سربازان مشکل جنسی همدیگر را حل می کردند و بعد از تصرف هم که جشن جنازه خوران راه می افتاد و به زنها و مردان جوان تجاوز کرده، پیرترها را می خوردند و جوانترها را برده می کردند،