Skip to main content

بهتر دیدم مقالۀ " ماهی سیاه و

بهتر دیدم مقالۀ " ماهی سیاه و
محمدرضا لوایی

بهتر دیدم مقالۀ " ماهی سیاه و صمد زادۀ اضطراب جهانند را برای شما عینا درج کنم: بر روی ادامۀ نظر کلیک کنید

«ماهى سیاه و صمد, زاده اضطراب جهانند»


تى، اس٬ الیوت شاعر و منتقد گرانسنگ می گوید؛” ادبی بودن یک اثر با معیارهای ادبی قابل تشخیص است اما عظمت یک اثر را معیارهای دیگری مشخص می سازند۰” برتر از نمادسازی٬ تمثیل و استعاره چیزی دیگر ماهی سیاه و نویسنده اش را به برجستگی رهنمون می گردد۰ تلاش برای دیگری نشدن۰ نبود “دیگر بود”۰ بودای بود بودن۰ مثل آن اسپانیاردی لا ابالی۰ فاتح و مغلوب۰ مهم نیست۰ حاکم و محکوم۰ اشکالی ندارد۰ اینگونه اش نیز بد نیست۰ مسئله این است که به هر حال آنها دیگری اند۰ دیگری نه از جنس اندیشه۰ از جنس استبداد و تباهی۰ و این موضوع کفایت می کند که سفر آغاز کنی رو سوی اعماق درون و بیرون۰ همین سیاه بی ریخت که به خویشتن می اندیشد و خویشتن را ” غایت می داند نه وسیله. به دنبال غایات اجتماعی نیز هست۰ فهم این نکته که دریا غایت است کمی بغرنج به نظر می رسد۰ همه اش رنج است۰ ماهی سیاه دریا را با ماهی سیاه می خواهد و با همنوعانش۰ یک ماهی به همه دریاها می ارزد٬ همانگونه که یک انسان به همهٔ کون و مکان۰ بنا به گفتهٔ اوبرمان٬ ” در ترازوی جهان هیچ و برای خودم همه چیز! ” این کوچولوی بی ریخت با تمام کوچکی اش ” بزرگ است زیرا اندیشه اش عمل است۰” حتی مرگ نیز در برابرش قطعیت ندارد۰ به قول یهودی اندوهگین آمستردام ٬ ” انسان آزاده به مرگ کمتر از هر چیز دیگر می اندیشد۰” چرا که ” مهم نیست۰ مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد۰” آنقدر امیدوار خویش است که پولس حواری را یاد آدم می اندازد۰ “اگر در این جهان تنها در مسیح امیدواریم٬ از جمیع مردم بدبخت تریم۰” اما بزرگان٬ این همه کوچکی مضاعف را بر نمی تابند۰ برای آنها ماهی سیاه٬ اندیشه ای سیاه است و در حقیقت تفکر تاریک نسلی سنتی واستبداد را رو می کند۰ دست سیاهکارانی را رو می کند که سیاهش کرده اند۰انسانهایی که ” زیر سقفی از خزه “حول محور تحجر گردش می کنند۰ هشدار۰ این تفکر مخرب و تاریک٬ امنیت دهشت مسلط را فرو می ریزد۰ جدالش نیز برای حفظ هستی خویش است۰ یعنی تعین داشتن۰ مادیت داشتن۰ گوشت و استخوان بودن۰ مثل انسان اونامونو۰ اما این، همهٔ داستان نیست۰ چون جدال وی نیز در رسیدن به آن اصالت و غایت برای فرد نیست٬ برای خود است۰ خود همهٔ انسانها۰ برای شئی سیاهی به اسم ماهی سیاه کوچولو نیست٬ برای ماهی و ماهی هاست۰ برای انسان است۰ اگر مرگ برایش اهمیت ندارد به این دلیل است که بی مرگی را به وضوح دریافته است۰ آئینهٔ اشراق است۰ “هر که جان خود را دریابد هلاکش سازد۰جان متاعی است که هر بی سر و پایی دارد۰ او به روح می اندیشد۰ به جاودانگی۰ به همنوع روحی خویش۰ به اثبات آگاهی انسان بر خاسته است۰ آگاهیئی که با “غائیت از بن و بنیاد یک چیزند۰” حتی دریا نیز بس حقیر و پست است۰ در برابر این دانش و آگاهی همه چیز کوچک است۰ و ماهی سیاه کوچولو بزرگتر از همهٔ آنها جاریست۰ او را می بلعند اما نمی توانند هضمش کنند۰ بحث خنجر نیست۰ فورا این خنجر را به مفهوم عصیان و انقلاب و آشوب جا نزنید۰ اگر از من بپرسند که صمد چه گلی بر سر ادبیات و فرهنگ ما زده٬ بی وقفه جوابشان خواهم داد که همین خنجر را! یک اثر ادبی مطابق با شرایط زمان ومکانی خویش به وجود می آید۰ حق نداریم با این فضا به نقد ماهی سیاه بنشینیم٬ اما در این فضا می توانیم۰ یعنی شکم و کیسه همان است۰ همان استبداد درون۰ آن فضای تاریک در “محاکمه” کافکا را به خاطر دارید؟ همان که جز بلع و مسخ و استحالهٔ انسان٬ شگرد و فنی ندارد۰ مرغ سقا و ماهیخوار کاریکاتور مستبد نمایانند۰ تا ماهی هست ماهیخوار هم هست۰ به جدالش واداشته وبه مقاومتش می کشانند۰ مقاومت می کند تا وادارش نسازند۰ نبلعندش۰ تجزیه اش نکنند۰ و گرنه خطاب دو پهلوی ماهی ریزه ها نیز حسی از برادرانگی دارد۰ وقتی می گویند حضرت آقای مر