جناب رازی گرامی! پ
Anonymous
جناب رازی گرامی! پ
یش از پرداختن به یاد داشت شما، این توضیح را لازم میدانم که وجود دوستانی چون شما، در سالم سازی فضای « بخش اظهار نظر »و شکل خرد ورزانه دادن با آن ، بسیار کارساز است.
------------
گمان من بر این بودکه آن آقای محترم ، پس از خواندن آن مقاله ، دست ِکم برای چند ماه سکوت اختیار می کند و در فضای مجازی ظاهر نمیشود . اما، انگار بر گمان باطل بودهام.
باور بفرمایید ، با خواندن پاسخگونه ی ایشان ، به جای جنابِشان خجالت کشیدم. نمی دانم، آن همه ادعا و این پاسخ ِ سُست را چگونه برگزار کنم . نوشته ی ایشان، حالت آدمی را در من تداعی کند که دور خودش میچرخد و (در همان حال) با خودش حرف میزند و نمیداند چه میگوید.
به هر حال ( من بر این باورم که ) علت وجودی ایشان در فضای مجازی ( عطف به آنچه که تا کنون نوشته اند)تخفیف و تحقیر تاریخ و فرهنگ و بزرگان فرهنگی و علمی ایران است. یکی – دو نمونهاش را شما ذکر کردید و من بر آنها ، نام های علامه قزوینی، اسماعیل خویی و آرامش دوستدار را می افزایم.
تئودور آدورنو از فلاسفه و جامعه شناسان مکتب فرانکفورت( که حتماً معروف حضورتان است ) بر این باور بود که «روح سرمایه داری» ، در ساختار « زبان» لانه کرده است.از این رو ، برای آنکه از سیطره ی« سرمایه» بیرون آید ( در نوشته هایش ) نحو زبان آلمانی را به هم میریخت و به علائم نوشتاری ، همچون نقطه و ویرگول و... ( که مرعی داشتنش ، در زبان آلمانی بسیار مهم است)اعتنایی نمیکرد.
از این رو، نوشتههای او ( گذشته از پیچیدگی موضوع نوشته ،که میتواند فلسفی ، جامعه شناسانه یا در ربط با موسیقی باشد) به سختی قابل فهم است. به همین خاطر، برخی از اهل فن ، نوشتههای آدورنو را به گونهای قابل فهم در آورده و در دسترس علاقمندان ( بهخصوص دانشجویان ) قرار میدهند.
ما ، در سفر نامه ابن حوقل ، نه با نثری آدورنو گونه طرفیم و نه با نوشتههای پیچیده و غامض میرداماد. به همین دلیل، فهم سفر نامه ابن حوقل ( برای کسی که با مبادی زبان عربی اندکی آشنا باشد) چندان مشکل نیست.
کسروی ( همانگونه که میدانید ) درس طلبگی خوانده بود و مدتها « مُلّا» بود . به علاوه، کسی که به سفارش روزنامه عربی الاوقاتالعراقیة ، در باره زبان اسپرانتو ( به عربی ) مقاله می نویسد، آیا از ترجمه ی متنی ساده و گزارش گونه ناتوان است؟
آیا، ادعایی از این دست( برای کسی که مدعی کار علمی و تحقیقی است) مصداق عِرض خود بردن نیست؟
به علاوه، آن آقای محترم، پیش از خواندن نوشته ی من ، حتی نمیدانست که نسخه بَدَل های متفاوتی از سفرنامه ابن حوقل وجود دارد که نسخه نویسان و کاتبان (درست شبیه آنچه که در نسخه بدلهای دیوان حافظ دیده می شود) به سهو یا به صلاحدید ، در آن دست بردهاند. درواقع ، نمیدانست که متن پیش روی کسروی، با متنی که در اختیار احسان یار شاطر بود، تفاوت دارد. و حالا که از مقاله ی من فهمید که دو متن مذکور، بعضاً ، متفاوت اند ( طلبکارانه )مدعی شد که چرا احسان یار شاطر به این تفاوت اشارهای نکرده است !
در این مورد ، آنچه که ( در یک مقاله ی کوتاه ) لازم بود، گفته شد و به بیشتر از آن نیازی نیست.
در مورد ایراد ِ ...(نمیدانم چه بنویسم که به توهین تعبیر نشود) که ایشان به ترجمه دکتر یار شاطر گرفته است ، دوست گرامی آقای انزابی ، پاسخی مختصر و مفید داده است.
دیگر چه بگویم؟
ملیون انسان ( از کودک و پیر و جوان )جلوی چشم جهانیان پَر پَر می زنند،کانون گرم خانوادهها از هم می پاشد، شهر های بسیاری ( در چشم به هم زدنی ) به تلی خاک تبدیل میشوند و …
آنوقت ( در این وَهنی که بر انسان می رود و در هنگامه ی توحش و سَبُعیتی که روی چنگیز خان را سفید کرده است) عدهای مسأله زبان را ( که به جای خود مهم است) بهانه کردهاند و تا همین بلا و مصیبت را بر سر آذری و کرد و بلوچ و مازنی و... نازل نکنند ، آرام نمیگیرند.
کسروی ( در پاسخ این حضرات ) اشارهای دارد ، که نقل اش خالی از فایده نیست:
« اگر مقصود این بود که برای آسانی کار ،درسها ، در سالهای نخست ِ دبستانهای آذربایجان ، به ترکی باشد ما به آن دخالت نمیکردیم ... ولی همه میدانند که موضوع زبان در آذربایجان معنیهای دیگری را دارد و همیشه مقاصد دیگری در پشت سر ِاین عنوان میباشد.»
تئودور آدورنو از فلاسفه و جامعه شناسان مکتب فرانکفورت( که حتماً معروف حضورتان است ) بر این باور بود که «روح سرمایه داری» ، در ساختار « زبان» لانه کرده است.از این رو ، برای آنکه از سیطره ی« سرمایه» بیرون آید ( در نوشته هایش ) نحو زبان آلمانی را به هم میریخت و به علائم نوشتاری ، همچون نقطه و ویرگول و... ( که مرعی داشتنش ، در زبان آلمانی بسیار مهم است)اعتنایی نمیکرد.
از این رو، نوشتههای او ( گذشته از پیچیدگی موضوع نوشته ،که میتواند فلسفی ، جامعه شناسانه یا در ربط با موسیقی باشد) به سختی قابل فهم است. به همین خاطر، برخی از اهل فن ، نوشتههای آدورنو را به گونهای قابل فهم در آورده و در دسترس علاقمندان ( بهخصوص دانشجویان ) قرار میدهند.
ما ، در سفر نامه ابن حوقل ، نه با نثری آدورنو گونه طرفیم و نه با نوشتههای پیچیده و غامض میرداماد. به همین دلیل، فهم سفر نامه ابن حوقل ( برای کسی که با مبادی زبان عربی اندکی آشنا باشد) چندان مشکل نیست.
کسروی ( همانگونه که میدانید ) درس طلبگی خوانده بود و مدتها « مُلّا» بود . به علاوه، کسی که به سفارش روزنامه عربی الاوقاتالعراقیة ، در باره زبان اسپرانتو ( به عربی ) مقاله می نویسد، آیا از ترجمه ی متنی ساده و گزارش گونه ناتوان است؟
آیا، ادعایی از این دست( برای کسی که مدعی کار علمی و تحقیقی است) مصداق عِرض خود بردن نیست؟
به علاوه، آن آقای محترم، پیش از خواندن نوشته ی من ، حتی نمیدانست که نسخه بَدَل های متفاوتی از سفرنامه ابن حوقل وجود دارد که نسخه نویسان و کاتبان (درست شبیه آنچه که در نسخه بدلهای دیوان حافظ دیده می شود) به سهو یا به صلاحدید ، در آن دست بردهاند. درواقع ، نمیدانست که متن پیش روی کسروی، با متنی که در اختیار احسان یار شاطر بود، تفاوت دارد. و حالا که از مقاله ی من فهمید که دو متن مذکور، بعضاً ، متفاوت اند ( طلبکارانه )مدعی شد که چرا احسان یار شاطر به این تفاوت اشارهای نکرده است !
در این مورد ، آنچه که ( در یک مقاله ی کوتاه ) لازم بود، گفته شد و به بیشتر از آن نیازی نیست.
در مورد ایراد ِ ...(نمیدانم چه بنویسم که به توهین تعبیر نشود) که ایشان به ترجمه دکتر یار شاطر گرفته است ، دوست گرامی آقای انزابی ، پاسخی مختصر و مفید داده است.
دیگر چه بگویم؟
ملیون انسان ( از کودک و پیر و جوان )جلوی چشم جهانیان پَر پَر می زنند،کانون گرم خانوادهها از هم می پاشد، شهر های بسیاری ( در چشم به هم زدنی ) به تلی خاک تبدیل میشوند و …
آنوقت ( در این وَهنی که بر انسان می رود و در هنگامه ی توحش و سَبُعیتی که روی چنگیز خان را سفید کرده است) عدهای مسأله زبان را ( که به جای خود مهم است) بهانه کردهاند و تا همین بلا و مصیبت را بر سر آذری و کرد و بلوچ و مازنی و... نازل نکنند ، آرام نمیگیرند.
کسروی ( در پاسخ این حضرات ) اشارهای دارد ، که نقل اش خالی از فایده نیست:
« اگر مقصود این بود که برای آسانی کار ،درسها ، در سالهای نخست ِ دبستانهای آذربایجان ، به ترکی باشد ما به آن دخالت نمیکردیم ... ولی همه میدانند که موضوع زبان در آذربایجان معنیهای دیگری را دارد و همیشه مقاصد دیگری در پشت سر ِاین عنوان میباشد.»