Skip to main content

حکومت رایش سوم از دشمنی و

حکومت رایش سوم از دشمنی و
Anonymous

حکومت رایش سوم از دشمنی و ستیز با یهودیان اتحاد امتی ایجاد کند" وثانیا " کشور را در حالت امنیتی و ایدئولوژیکی نگاه دارد" زیرا به تنهایی دشمنی با قدرتی بزرگتر مانند ایالات متحده به همه حال احمقانه به نظر می رسید و رژیم های ایدئولوژیک مانند ایران نیز "نیازمند دشمن برای بقای سیستم سرکوب خود" هستند.

در این میان فردی به نام ناصر پورپیرار متوجه می شود که آثار به جای مانده از تمدن آشور توسط سیستم ملت سازی ایرانی به عاملی برای "برتری جویی قومی و ملت سازی" تبدیل شده است. این آثار با گاوهای بالدار، با اسامی اسطوره ای یونانی و با ریشه های متفاوت و با استفاده از بزرگترین سیستم جعل تاریخ برای "ملتی که وجود خارجی ندارد" به عاملی برای سرکوب همه ی هویت ها در ایران تبدیل شده است.
به گونه ای که مورخین ایرانی و خارجی نه توانسته اند که ریشه های "آنچه که پارسی و متعلق به تمدن ایران تصور می شود" را به یک قوم خاص ارتباط دهند و نه چنین داستانهایی فراتر از افسانه و قصه می باشد.
اما شکاندن چنین ذهنیت عظیم تاریخی که در دوره ی پهلوی به "عنوان ایمان ناسیونالیستی" پرورانده شد تقریبا ناممکن است زیرا شما می خواهید به "ایرانیان" بفهمانید که آنان همپای تمدن سومر و آشور و یونان نبودند و حتی زبان آنان زبانی با قدمت یکهزار ساله است که پیشینه ی دیگری برای آن متصور نمی توان بود. و اینها در حالی است که زبانهایی مانند آشوری ، عربی ، ترکی و زبانهایی که "ایرانیک" نامیده می شوند و گویشوران هر کدام از آنها در فلات ایران زیر یک میلیون نفر می باشد به علاوه ی زبان عبری و آرامی و سایر زبانهای سامی قدمتی به مراتب بالاتر از یک هزار سال در فلات ایران دارند سرزمینی که نام "ایران" و "هویت آن" را به کلی از افسانه های "من در آوردی و اقتباسی" فردوسی گرفته است.