Skip to main content

وضعیت زنانی مثل شخصیت داستان

وضعیت زنانی مثل شخصیت داستان
آ. ائلیار

وضعیت زنانی مثل شخصیت داستان هدایت -زرین تاج- هیچ ربطی به مازوخیسم ندارد. بگذریم از اینکه هدایت خودش چه نظری داشته است. زرین تاجها در جامعه ما کم نبودند و نیستند. بخشی از ما ها خودمان فرزندان زرین تاجها هستیم.
مشکل زرین تاجها در جامعه ی عقب مانده و عقب نگهداشته شده، « عدم آگاهی و بی پناهی و تنهایی و فقر» ست. یعنی « اجبار و احتیاج». زنی که در چنین شرایطی قرار میگیرد چند راه دارد « تحمل خفت و شکنجه- خود کشی- فرار». کسانی که این راهها را انتخاب میکنند کم نیستند. زرین تاج در داستان هدایت یک زن معمولی فقیر و بی پناه است . او عاشق زندگی خانوادگی ست و میخواهد راحت زندگی کند. اما این سعادت وجود ندارد . به جای عشق و محبت و آرامش، شکنجه و فقر و ناآگاهی و بی پناهی حاکم است. زرین تاج کاراکتری ست از یخش «له شدگان» جامعه ی ما. این قشر از اجتماع را نمی توان مازوخیست نامید.

اینان قربانیان فقر و جهالت و عقب ماندگی جامعه هستند. اگر وضعیت جامعه بهتر شود اینان می توانند از حداقل آرامش و سعادت بهرمند شوند. اینان متنفر از خشونت و شکنجه هستند اما راه چاره ای نمی یابند. تحمل-خودکشی-فرار. پیش پای آنهاست. در این داستان احتیاج، احتیاج به زنده ماندن، کم زن را شکسته است. احتیاج یک مشکل اجتماعی ست و ربطی به مازوخیسم ندارد.
شکنجه را تحمل نکند؟ خود کشی کند؟ نمی تواند. فرار کند؟ کجا برود؟ آسمان هرکجا همین رنگ است. مرد خودش هم قربانی اجتماع ست. قربانی یی که قربانی دیگری را نابود میکند. معادله ی دنیای له شدگان چنین است.له شده ای، له شده ی دیگری را له میکند؛ تا حاکمیت فقر و استثمار و عقب ماندگی فرهنگی و تربیتی، برقراربماند. تا بالایی ها حاکمیت ابدی داشته باشند. و پایینی ها له شدگی ابدی.
در این میان اگر کسی چیزی نوشت این تفسیر های روان نشناسی هم راحت دم دست است. و نباید گفت بالای چشمت ابروست.