Skip to main content

نزدیک به چهل سال از عمرم را

نزدیک به چهل سال از عمرم را
محمد احمدی زاده

نزدیک به چهل سال از عمرم را توی ایران بودم و مابقی اش را ترکیه. چقدر هم این دو شبیه هم هستند. چقدر هم توی هر دویشان، وطن و وطن پروری، دین و دینداری بیداد می کنند. دین که برای انسان هست و وطن برای هم وطن، در هر دویشان، آنچه انسان را به دار می کشد دین است و آنچه خون هم وطن می ریزد، وطن.
در هر دویشان، حکومت می کوبد و می چاپد. حقوق انسانی که قبلا به نام وطن و ملی گرایی پایمال می شد، حالا به نام دین و مذهب نابود می شود. در هر دو، حقوق ملت ها و اتنیک های دیگر تحقیر می شود. در هر دو، حکومت دینی که برای وطن پشیزی ارزش قائل نیست، برای فشردن هرچه بیشر گلوی ملیت های ساکنش، به یکباره، حس وطن پروری و ملی گرایی اش گل می کند و ناسیونالیست هایشان دست در دست دولتی که مخالفش هستند، به خیال حفظ خاک وطن، خون هم وطن می ریزند.

فاشیست نمی تواند بفهمد عدم تحصیل به زبان مادری چیست، چه ترک باشد، چه فارس.
از کسی که نمی فهمد، تحصیل به زبان مادری، حق مسلم یک کودک ترک، کرد و عرب ایرانی میباشد و از کسی که قادر به درک این نکته نیست که تحمیل زبانی بیگانه به کودک کرد ساکن ترکیه، چیزی جز فاشیسم نیست، چه انتظاری می توان داشت. اینچنین شخصی، هموطنش را تجزیه طلب می خواند و از ترس تجزیه وطن موهومش، هم رزم و هم زبان وطن خواران حاکم خود می شود. از زندانی شدن جوانان وطن خوشحال و از ریختن خون هموطن خود نعشه می شود.
نابود باد فاشیست، از هر نوع و رنگش. آزاد باد ملل در بند.