Skip to main content

خانم ترابی گرامی،

خانم ترابی گرامی،
اژدر بهنام

خانم ترابی گرامی،
من هم متاسفم که شما را ناامید کردم. گاهی اشخاصی مانند من نمی‌توانند نکته‌های اصلی مقاله‌ای را درست درک کنند. از این بابت پوزش می‌خواهم.
من هم آنچه را که نوشتم برای خوشایند کسی نبوده است.
طبیعتا در یک کامنت نمی‌توان به تمامی زوایای یک مقاله پرداخت. تلاش می‌کنم در این کامنت به برخی از آنها بپردازم.
"در ترکیه الفبای لاتین به زبان ترکی زورچپان شد". من هم موافقم که چنین بوده و دقیقا همین نکته است که فاجعه‌بار بود و نه تغییر الفبا. "زورچپانی" و اقدام ضربتی در هر موردی که باشد عواقب وخیمی خواهد داشت. همانطور که اقدامات رضا شاه نیز به ضد خود تبدیل شدند.
به نظر من اگر تغییر خط در ترکیه با سیاستی عقلانی و تدریجی پیش برده می‌شد، نتایج بسیار خوبی می‌توانست داشته باشد. این درست است که اقدام ضربتی و دیکتاتورمآبانه آتاتورک، بی‌سوادی عمومی را در مدت کوتاهی از بین برد ولی گسست کامل

از میراث فرهنگی را نیز در پی داشت. پس از تغییر خط در ترکیه، عملا هیچ اقدامی برای برگرداندن آثار پیشین به خط جدید صورت نگرفت. تصور می‌کنم اگر این کار صورت می‌گرفت، می‌توانست تا حدی (نه کاملا) به احساسات و عواطف مردم پاسخ داده شود.
در تاجیکستان هم همین وضع بود. البته در تاجیکستان تلاشهایی برای برگرداندن آثار پیشین به خط جدید صورت گرفت ولی شوروی نه امکانات آن را داشت که این کار را به صورت وسیعی انجام دهد و نه سیاست آسیمیلازسیون آن اجازه این کار را می‌داد.
اکنون بخش‌هایی از مردم تاجیکستان تصور می‌کنند که با بازگشت به عقب و رسمی کردن خط فارسی (عربی) می‌توانند گسست فرهنگی و دینی خود را جبران کنند. به نظر من این تصور نادرست است. برای این کار، آنها مجبورند این خط را یاد بگیرند. کاری که سالهای سال برای آن وقت لازم است. پس از آن هم با مشکلات آن دست و پنجه نرم کنند. و سپس بتوانند آثار قدیمی را بخوانند. آیا واقعا نسل جدید مردم تاجیکستان خواهان این هستند؟ آیا مشکلات بسیار زیاد این کشور را می‌توان با پیوند با گذشته حل کرد؟
نوشته‌اید: "حروف و خطی که من با آن می‌نویسم جزو حسّ و کاراکتر زبانم شده است."
بله، درست است. ولی فکر نمی‌کنید که در صورت تغییر تدریجی خط در یکی دو نسل آینده، حروف و خطی که نسلهای آتی با آن می‌نویسند، جزو حسّ و کاراکتر زبان آنها خواهد شد؟
نوشته‌اید: "نه سره‌نویسان پان ایرانیست این زبان را رساتر می‌کنند و نه غرب‌محورانی که می‌خواهند آن را با الفبای لاتین کوک کنند"
من هم موافقم که سره‌نویسان این زبان را رساتر نمی‌کنند ولی نمی‌دانم که چرا باید موافقین تغییر خط را "غرب‌محور" خواند. به این دلیل که حروف لاتین ریشه در غرب دارد؟ آیا در این صورت نمی‌توان طرفداران خط فعلی را "عرب‌محور" خواند؟ آیا بهتر نیست این شعارها را کنار بگذاریم و به اصل مسأله بپردازیم؟
به نظر من تغییر الفبا به لاتین اگر نتواند زبان فارسی را رساتر کند، حداقل می‌تواند یادگیری و خواندن و نوشتن آن را هزاران بار آسانتر کند.
من هم با شما موافقم که: "خط فارسی تبارش عربی است؟ هست که هست!" من و شما در این مورد اختلافی نداریم. من با این مسأله هیچ مشکلی ندارم. مشکل من با اشکالات آن است و ناهماهنگی آن با زبان فارسی. اختلاف نظر من و شما نیز در چگونگی برخورد با این اشکالات و مشکلات است. شما معتقدید که می‌توان آنها را حفظ کرد. شما به همین خط راضی هستید ولی من فکر می‌کنم که باید اشکالات را برطرف کرد و برای حل مشکلات، هیچ اصلاحی در این خط راهگشا نیست و تنها تغییر آن راهگشاست.
نوشته اید: "کسی که درک و خرد را از احساس جدا می بینند، یک جای مغزش معیوب است. این نگاه مردانه است که معیوب است."
من هم این را تأیید می‌کنم. شاید یک جای مغز من هم معیوب باشد. و شاید هنوز رسوبات نگاه مردانه در من وجود داشته باشد ولی درک و خرد و احساس من به من می‌گوید که آینده فرزندان ما مهمتر از گذشته است. درک و خرد و احساس من به من می‌گوید که با تغییر خط به صورت تدریجی و برنامه‌ریزی شده، می‌توانیم بدون گسست کامل از گذشته و با حفظ اساسی‌ترین بخشهای آن، آینده خوبی را برای نسلهای آتی تدارک ببینیم، بدون اینکه خودمان لطمه بخوریم. من این شیوه و این راه حل را غیرعلمی و غیر انسانی نمی‌دانم.
به این آرزوی من که "ولی چه خوب خواهد بود اگر ما خطی داشته باشیم که هیچ اشتباهی در نوشتن و خواندن صورت نگیرد!" ایراد گرفته‌اید. ولی در عمل می‌توان به این آرزو دست یافت و یا حداقل به آن نزدیک شد. کافی است محافظه‌کاری را کنار بگذاریم، بر بخشی از احساسات خود (و نه همه آنها) غلبه کنیم و پیش برویم.
برخی ادعا می‌کنند که تغییر خط، توطئه قدرتهای خارجی و ابرقدرتهاست. از نظر من چنین نیست. و اگر هم باشد، چه توطئه نیکویی است!!!