Skip to main content

اصطلاح "تجزیه طلبی" دارای بار

اصطلاح "تجزیه طلبی" دارای بار
Anonymous

اصطلاح "تجزیه طلبی" دارای بار منفی می باشد و در مقابل اصطلاح "استقلال طلبی" دارای بار مثبت می باشد. از آنجایی که کلمات و بویژه اصطلاحات آنهم اصطلاحات سیاسی(ترمین ها) هر کدام دارای بار معنایی ویژه ای می باشند پر واضح است که در کشورهای شرقی "ذهنیت پلید انگاری و عدم مشروعیت دهی" به جریانات جدایی طلب حاکم می باشد.

در سنوات اخیر جریانات اوپوزیسیونی ایران در خارج از کشور با افزایش تهدیدات در مورد حمله ی غرب به تاسیسات اتمی ایران ، اگرچه بسیار اندک اما در مورد مساله ی "ملل محکوم" با تقلیل آن به "مساله ی قومیت ها" نظرات خود را ابراز داشته اند. بیشتر این جریانات اوپوزیسیونی خود را "موافق" "با آموزش به زبان مادری" اعلام کرده اند در موارد "بسیار نادر"ی نیز "مساله ی فدرالیسم در ایران" به میان آمده است. اما هیچگاه "نخبگان ایرانی" پا را فراتر نگذارده اند و مساله ی بغرنج ملل محکوم در ایران را به

"بحث روز"(آکتوال) تبدیل نکرده اند فعالان ملل محکوم باور دارند که دلیل این امر "عدم باور قلبی به لزوم احقاق حقوق ملل دربند در ایران از طرف اپوزیسیون ایرانی" می باشد.به همه حال برایند اوپوزیسیون ایرانی از جملات شخصیت های آن مشخص است که در هنگامی که به بحث ملل محکوم می رسند در پاسخ آنرا به "دموکراتیزاسیون ایران" وابسته می دانند. آنان اغلب اظهار می دارند که "با سقوط جمهوری اسلامی ، رژیمی دموکراتیک تر بر سر کار خواهد آمد و بی شک دموکراسی حلال مساله ی قومیت ها نیز هست" با این حال در این مورد شبهات بسیاری وجود دارد. (بندیکت اندرسون در کتاب جوامع خیالی در مورد ناسیونالیسم عبارت "بی شک" را زیر سوال می برد که چرا همواره این ادعاها با عبارت محکم "بی شک" بیان می شوند در حالی که برای بدون شک و شبهه بودنشان دلایل مستحکمی وجود ندارد )

اینکه آیا دموکراسی حلال مشکلات است یا نه بحث دیگری است اما اینکه در واقع کشورهای دموکراتیک مشکلات قومی دارند نیز بحثی است که با آوردن چندین نمونه قابل اثبات می باشد زیرا دموکراسی در کشورهای مختلف جهان به یک گونه اجرا نمی شود و در دموکراتیک ترین کشورها نیز هماره مشکلاتی در مورد حقوق بشر و حقوق اقلیت ها وجود داشته است. به عنوان مثال در آمریکایی که به عنوان یک کشور دموکراتیک بنیان نهاده شد حقوق اقلیت قومی سیاهان در سده ها بعد تحقق یافت و سیاهان(آفریکن-آمریکن) اعتقاد دارند که هنوز نیز به طور کامل تحقق نیافته است. در فرانسه به عنوان مهد انقلاب و سایر کشورها نیز هماره دموکراسی با مشکلاتی در مورد حقوق اقلیت ها همراه بوده است. بویژه آنکه بدانیم فرانسه بزرگترین پدیده ی استحاله ی فرهنگی را در مورد اقلیت های خود به انجام رسانده است و زبان فرانسوی را از اقلیت 30 درصدی این کشور به اکثریت آن تحمیل کرده است. دلیل این امر وجود مشکل در دموکراسی نیست بلکه دلیل این امر آنست که عقل و قضاوت بشر و همچنین تعریف جوامع و تمدن ها از "حقوق بشر و مرزهای آن" مرتبا در حال تکامل می باشد ، روزگاری آپارتاید در آفریقا امری طبیعی در روند دموکراسی این کشور محسوب می شد اما این ذهنیت بکلی فروریخت با اینحال دسته بندی افراد به صورت رنگ پوست و قومیت در این کشور هنوز نیز ادامه دارد اگرچه اینبار شاید سفید پوستان دست بالا را نداشته باشند.
هنوز از صدور اولین بیانیه های حقوق بشر حتی یک سده هم نمی گذرد با اینحال این بیانیه ها هم در حال دگرگونی هستند. بشر به تازگی سازمان ملل متحد و نهادهای حقوق بشری را بوجود اورده است و تعریفش از تروریسم نیز مرتبا در حال تغییر می باشد بویژه آنکه "روش های ابراز حقوق بشر و دفاع از آن نیز به سرعت در حال تغییر می باشد" به عنوان نمونه باید گفت که کشورهای جهان اغلب حقوق بشر را به عنوان ابزاری برای اعمال فشار در جهت سیاست های خود نیز استفاده می کنند. از آن گذشته رسانه ها نیز می توانند به سادگی حادثه ای را وارونه نشان دهند و مرتکب استفاده از استانداردهای دوگانه شوند. لابی گری و نفوذ در رسانه ها و نهادهای حقوق بشری ، رقابت های قدرت های منطقه ای و جهانی ، منافع ملی و نظایرهم نیز عوامل دیگری است که به "تبدیل شدن مساله ی حقوق بشر به ابزار" دامن می زند.

شاید در مورد ابزاری شدن بسیاری از مسایل حقوق بشری نگرشی بر سیاست های استعماری روسیه و ایران در منطقه و جهان ابعاد بغرنج بودن این مسله را نمایان تر کند. در بهار عربی حمایت از جنبش های دموکراسی خواهانه در منطقه رسما به ابزاری برای اعمال قدرت و افزایش رقابت میان قدرتهای سنی و شیعه در منطقه تبدیل شد که در آن علاوه بر حقوق بشر ، باورها و ادیان نیز به صورت ابزاری مورد استفاده قرار گرفتند. به عنوان نمونه حمایت ایران از سقوط