Skip to main content

سالام :

سالام :
Anonymous

سالام :
حالی تشکیل می دهند که از لحاظ حقوقی ، عرفی ، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی با آنان به مانند یک اقلیت رفتار می شود)
از این رو نیز مشخص است که برابر حقوقی برای افراد و "گروهها" در صورتی می تواند قابل بحث باشد که در ابتدا آنان به عنوان یک گروه برسمیت شناخته شونداین برسمیت شناسی نیز باید بر مبنای ادعاهای آن گروه باشد زیرا برابری حکم می کند چنانچه که فارسها می توانند خود را بدون مداخله ی گروههای دیگر تعریف کنند این مطلب در مورد هر کدام از گروهها نیز صادق باشد. از سوی دیگر دولت و سیستم نباید از هیچ طرفی برای ارایه ی تعریف حمایت به عمل آورد و اجازه دهد تا این گروهها بحث های هویتی خود را "درون گروهی" کنند. (ما در ایران شاهد آنیم که در بحث های هویتی در میان تورکان دولت علنا و عملا از گروهها و افرادی که تعاریف دولت را از آن گروه تبلیغ می کنند
حمایت می کند. این در حالیست که برای جبران

مافات 100 ساله در مورد هویت ها ، باید دولت و سیستم حاکم "تبعیض مثبت" در مورد آنان را اعمال کند و این امر در ورای "یک مهندسی فکری ، ایدئولوژیک ، فرهنگی و هویتی" باشد و دست از مهندسی خود بردارد.
اما واقعا چرا بحث هویت طلبی در ایران به نزاع میان هویت ها تبدیل می شود؟ چرا این نزاع هویت ها به مرکز گریزی و غیریت سازی منجر میشود؟ باید گفت نبود فضای آزاد بدون حیله گری و اعمال قدرت سیاسی و فرهنگی ، همچنین مهندسی اعمال شده از سوی دولت و سیستم حاکم است که به این مسایل دامن می زند. زیرا دولت و سیستم به ان چیزی که بیش از همه ارزش می دهد "تمامیت ارضی" و "منافع ملی" است این در حالیست که هر دوی این موارد پیشتر و در هنگام تشکیل دولت-ملت به نفع هویت حاکم تعریف شده است. از این رو نیز این هویت حاکم در تعریف خود با بیانی عریان ، "نگاهی برده وار به توده هایی با هویت غیر حاکم"(کارگر برای ساختمان ملت-دولت به نفع هویت حاکم) داشته است و این امر به عنوان "طبقه بندی توده های تشکیل دهنده ی ساختار ملت-دولت" تلقی می شود. این دقیقا نتیجه ای به جز "تجزیه طلبی دولتی" را نمی تواند در پی داشته باشد. اما با وجود خفقان در ایران ، عدم وجود بحث های آزاد و بی طرفانه در مورد حقوق گروههای قومی ، در همسایه ی غربی ایران ، این مساله به عنوان بحث روز در رسانه ها در جریان است. این در حالیست که این رسانه های تورکی زبان از سوی مردم تورک در ایران رصد می شوند و به عبارتی بینندگان آن با شبیه سازی مسایل قومی از تورکیه برای ایران الگویی می سازند.
رسانه های تورکیه نه در مورد حقوق تورکان در ایران که در مورد حقوق اقلیت قومی کرد در تورکیه به کرات و همه روزه شاهد داغترین مباحث می باشد و بخشی از سیاست داخلی این کشور کلا و مشخصا به این مساله مربوط می شود. اما همین امر به نوبه ی خود درک و آگاهی ملت تورک در ایران را از حقوق گروهی و ملی خود بالا می برد. این افزایش آگاهی بدون مشروعیت پذیری حقوق و هویت تورکان از سوی دولت و سیستم ایران در عصری که مهترین تحول آن رسانه می باشد با سرشکستگی این گروه در ایران احساسات جدایی طلبانه در میان ملت تورک بویژه در آزربایجان جنوبی را سرعت می بخشد. به عبارتی دیگر مبارزه ی سیستم حاکم بر ایران بر علیه خودآگاهی ملی تورکان ، عدم نرمش در مقابل گفتمانهای هویت طلبانه ی آنان و در مقابل سرکوب شدید توسط دولت و سیستم هویتی ایران ، موجب افزایش بی اعتمادی به دولت و سیستم حاکم شده است و دلیلی برای اثبات "دشمن و بدخواه" بودن دولت و سیستمی است که باید نمایندگی آنان را داشته باشد. عدم وجود هیچ مفرری برای احقاق حقوق ملت تورک و از بین رفتن باور به تحقق آن موجب رد احتمال تصحیح و رفرموزه شدن سیستم شده که هیچ گزینه ای به جز استقلال خواهی را بر روی میز هویت طلبان تورک باقی نگذارده است.مزید بر این علل ، عدم تعریف یک سرزمین مشروع به صورت عادلانه برای تورکان در داخل ایران نیز موجب بی اعتمادی در مورد تجزیه ی سرزمین های تورک بویژه آزربایجان جنوبی شده است. امری که مرتبا زنگ خطر برای فعالان تورک را به صدا در می آورد. "احساس نابودی ملی" ، "احساس حقارت ملی" ، "احساس نابرابری و بی عدالتی ملی" همگی بسیار تحریک کننده می باشند.
همچنین کارنامه ی اوپوزیسیون ایرانی ، و دیاسپورای ایرانی نیز به این افکار و احساسات جدایی طلبانه دامن زده است زیرا "آگاهی هویت طلبان تورک در ایران دستکم بدلیل مساله ی تورکیه بسیار فراتر از آنی است که این اپوزیسیون بتواند با بازی با تعاریف و دستکاری در آنها هویت طلبان تورک را فریب دهد و یا وارد جدل های بی سر انجام بر سر مفاهیمی چون ملت و هویت کند". عدم باور قلبی اوپوزیسیون ایرانی به احقاق حقوق برابری گروهی ، عاملی است که