خانم ترابی گرامی،
شما در مقاله پیشینتان از من خواستید که به جنبهها و زوایای دیگر مقالهتان هم بپردازم. من در حد توان و امکانم این کار را انجام دادم و شما گذاشتید و رفتید و گفت و گو را ادامه ندادید و حالا مقاله جدیدتان را منتشر کردهاید در رابطه با بحث تغییر خط ولی مخلوط با مقولات متعددی مانند داعش و بوش و عراق و زبان آلمانی و انگلیسی و سروران و بردگان و زبان ارتباطی و... که پرداختن به هر یک از آنها مستلزم مقالهای مستقل است.
درست است که بحث تغییر خط گسترده و پیچیده است ولی به نظر من اگر آن را در حیطه خود نگه داریم و هزار مساله دیگر را با آن مخلوط نکنیم، بگونهای که بحث اصلی در آن میان گم بشود، در حین پیچیدگی، چندان هم پیچیده نخواهد بود.
شما در ابتدای مقاله خود مینویسید: "این گفتگو را ادامه میدهم که برای قانع کردن کسی نیست. فکر نمیکنم که کسی از ما بتواند در آرای مخالف آن دیگری
برای من هم چنین است که تصور میکنم گفت و گو برای قانع کردن دیگری نیست ولی در این گفت و گوها اگر شما یا هر کسی، دلایل محکم و قوی داشته باشد، مطمئنا رای من یکی عوض میشود. مرغ من یک پا ندارد.
من در این کامنت به بحث درباره مقاله شما نمیپردازم زیرا واقعا نمیدانم که از کجا میشود آن را آغاز کرد و کجا میتوان آن را پایان داد. من قصد بحث و گفت و گو در مورد کلیه مواردی را که مطرح کردهاید ندارم هر چند که از نظر شما همه اینها به هم وابسته باشند. اگر بخواهید من میتوانم صرفا در مورد تغییر و یا اصلاح خط، اشکالات و مزایای آن، چگونگی عملی بودن یا نبودن آن و... به گفت و گو و بهتر از آن به "گفت و شنود" بنشینم. منظورم از گفت و شنود این است که هر کسی حرف خود را نزند و برود پی کار خودش بلکه به حرف دیگری نیز توجه کند. آن را بشنود و سبک و سنگین کند و...
مصاحبه بسیار مفید و ارزنده آقای سجودی را معرفی کردهاید و از این بابت از شما ممنونم. به نظر من آقای سجودی بحثی درست و منطقی را پیش بردهاند. من با برخی نقطه نظرات ایشان موافق نیستم. تصور میکنم مصاحبه ایشان میتواند محوری جدی برای گفت و گو در این زمینه باشد.