Skip to main content

من شهروند معمولی ایران هستم

من شهروند معمولی ایران هستم
Anonymous

من شهروند معمولی ایران هستم. ولی بر حسب علاقه، بیش از بیست سال مطالعات مختلفی در زمینه تاریخ و جغارفیای تارخی و انسان شناختی دارم.
به نظرم بجای پراختن به فرضیات قوم گرایی بهترست به عنوان و محتوای این مقاله بنگریم. ولی برای قوم گرایان و تجزیه طلبان انها به خواندن مطالب "انوش رواید" جلب میکنم.
http://ravid.ir
وی بر خلاف پورپیرار (عرب پرست ضدایرانی و ضد یهود) و غیاث ابادی (ضد ایرانی و ضد زرتشتی) و ... حس وطن دوستی ایرانی دارد و اگر سخنی میگوید قصدش تحقیر اقوام ایرانی و ترجیح دیگری بر ان یکی نیست. از نظر وی ترک و فارس و کٌرد همگی ایرانی هستند که منم معتقدم همگی ایرانی هستند و ایران متعلق به همه ایرانیان است از هر قوم زبانی که هستند. شما متوجه نکات مهمتری میکنم در ادامه

فرضیه تجزیه ایران به سبک عثمانی، دارای اشکالات جدی است. عثمانی تهدید مستقیم برای ممالک مسیحی اروپا بود
1- نخست اینکه ایران مثل عثمانی نیست. ایران کشور دیرینه است. سوابق کشور بودنش بسیاری کهن تر از عثمانی است. عثمانی نام شخص است بر یک امپراتوری نهاده. ایران دوران هویت ملی ش را گذارنده است. از دوران هخامنشیان همواره یک محدود مرکزی داشته چندبربار اناتولی. مردمانی خودشان طی قرون و اعصار ایرانی میدانند از مرزهای چین تا اناتولی گسترده هستند. خراسانیان و کردستانها و شمالیها و جنوبیها ر مساحت بیش از دو میلیون کیلومتر مربع خودشان ایرانی میدانند.
2- ایران کنونی نیز علی رغم حکومت ایدئلوژیک ولایی، همه از اقوام و زبانها مشارکت دارند. اساس حکومت فعلی یک حکومت چندقومی است. در این میان ترک و کردزبانها حضور گسترده دارند و متاسفانه گاهی اینان به نفع مناطق مورد علاقه شان اعمال نفوذ میکنند. مثلا کشیدن خط لوله اتیلن از پارس جنوب یو عسلویه تا شمال غرب و ایجاد پالایشگاههای زنجیره ای در نمیه غربی کشور از طرحهای زنگنه کرمانشاهی است. عناصر ثرومتند ترک زبان رژیم ولایی در هدایت امکانات صنعتی به مناطق ترک زبان تاثیر مستقیمی دارند. بخش بزرگی از صنعت کشور در مناطق ترک زبان است. هدایت مهاجران ترک زبان از اذربایجان در اطراف مراکز صنعتی مرکزی عملا ترکیب قومی وز بانی به نفع ترک در حال تغییر است. ذی نفع بودن ترک زبانها و عرب زبانها د راین حکومت غیر قابل انکار است و اتفاق اقوام فارسی زبان مثل سیستانی و بخیتاری و خراسانی کمترین نفع تاکنون از امکانت بردا اند. بزرگرتین و بیشترین ثروتمندان از ان ترک زبانهای ایران است.
3- واقعیت ژئوپولوتیک و ژئواکونومیک منطقه و ایارن، طوری است که نفع غربیان و کشورهای صنعتی در حفظ موجودیت کشورهای بزرگ منطقه از جمله ایران و ترکیه و عراق و سعودی است.
وجود این کشورها موجب تسهیل تجارت میوشد. اکنون ایران دریای خزر و خلیج فارس بهم متصل کرده و پل ارتباطی حوزه اقیانوس هند با قفقاز و اسایی مرکزی و روسیه است. تجزیه این کشور میتواند این راهروی مهم ارتباط زمینی و درایی و هوایی مختل کند و هزینه های اضافی برای تجارت جهانی داشته باشد.
4- مشکل غربیان با حکومت ایران است. تجزیه ایران بعنوان پیشنهاد از سوی برخی غربیان هست ولی در واقع به نفع غرب و جهان نیتس کشورهای بزرگی مثل ایران و ترکیه و سعودی تجزیه شوند. سیاست کلان اقتصادی و امنیت غرب اینست اتحادیه منطقه ای و همگرایی افزایش یابد. متاسفانه برخی مشکلاتی که بنیادگراهای اسلامی ایجاد کرده اند موجب شده برخی از غربیان به فکر تجزیه این کشورها بیفتند. ولی تجربه کشورهای مثل افغانستان و لیبی و عراق و سوریه نشان داد این سیاستی اشتباه است. سیاست بهتر، اینست در این کشورهای نظام دموکراتیک با اقتصاد بزار آزاد ایجاد شود تا به روند جهانی سازی اقتصاد و تسهیل تجارت کمک کنند. حفظ بازرهای بزرگ منطقه، در وجود کشورهای بزرگ است.
5- اینکه معدودی کشور کوچک ساحلی مثل سنگاپور موفق بوده اند دلیل نمیشود کشورهای خشکادی/قاره ای مثل ایران تجزیه شوند. این از لحاظ ژئواکونومیک به زیان تجارت جهانی است و هزینه های گمرکی و تجارت افزایش میدهد.
6- وقوع جنگ داخلی و از بین رفتن زیرساختهای ارتباطی مثل راهها و خطوط انتقال نفت و گاز به زیان غرب و کشورهای صنعتی است.
7- وقوع جنگ داخلی و تجزیه- که موجب روانه شدن میلیونها آواره و مهاجر به غرب میشود- به نفع غرب نیست.

در نتیجه تئوری تجزیه ایران فرضیه اشتباه است. به دیل وجود خوداگاهی جمعی ایرانیان به ملیت ایرانی و علایق دیرپا و وجود نیروهای مسلح قوی و منافع مشترک جهانی، تجزیه ایران خیلی ضعیف است.
تجزیه ایران و ساختن چند کشور قوم گرا که به دریا راه ندارند کمکی به ژئواکونومیک منطقه نمیکند