کاش دوستان به جنبههای عملی تغییر خط عربی- فارسی ، به خط لاتین (الفبایی که در ترکیه و جمهوری آذربایجان به کار می رود )نیز اشاره میکردند.
واژه ی مسعود (که به عنوان اسم به کار میرود) در اصل صفت است ( از فرهنگ دهخدا : ضد شقی، نیک بخت، مبارک... ).این واژه ، در ترکیه ( به عنوان اسم ) به صورت mesut نوشته میشود.
لغت مُحَمَّد هم، صفت است (که به عنوان اسم ) به صورت mehmet ، یا ( در جمهوری آذربایجان ) Məhəmməd نوشته میشود.
نظام الدین هم ، در ترکیه ( به عنوان اسم ) کار برد دارد و به صورت nizamettin نوشته می شود.
تا اینجا ( با آنکه صورت نوشتاری این واژگان ، به کمک حروف لاتین و حروف عربی کاملاً متفاوت اند ) با مشکل بزرگی رو به رو نیستیم. نام ها را به گونهای که تلفظ می شوند، میتوان نوشت. همانطور که واژه عیسی مسیح در آلمانی به صورت jesus christus و در انگلیسی به صورتJesus Christ
اما، آنجا که با شعر و نثر ( به گونه مکتوب) و درواقع ، با میراث فرهنگی و ادبی خود سر وکار داریم موضوع کاملاً متفاوت است. من نمیدانم در الفبای ترکی مورد استفاده در ترکیه و یا در جمهوری آذربایجان ( به عنوان مثال ) برای « ز» و « ظ» و ...حروف متفاوت در نظر گرفته شده است ، یا نه ؟ اگر چنین نباشد، واژگان « عزیم » و « عظیم» ،که دو معنای متفاوت دارند، چگونه نوشته میشوند ، تا تفاوت معنایی آنها مشخص شود؟( در این جا، صحبت از این نیست که میتوان برابر نهاده های این واژگان را نوشت. مثال زیر ، میتواند به فهم موضوع کمک کند )
به عنوان مثال ،دو بیت زیر از محمد فضولی را در نظر بگیریم :
واعظ اوصافی-جهنم قلیر، ای اهل ورع!/ وار اونون مجلسینه، بیل کی جهنم نه ایمیش!/
ای فضـولـی! مـزهیی-ساقی و صهبــا بیلـدیـن/ توبه قیل تا بیلهسن، زَرق و ریا هم نه ایمیش!
این شعر ( که به زبان ترکی سروده شده است ) باید به همین شکل و آهنگ ، با حروف لاتین نوشته شود. اگر آن را ، به ترکی سره ترجمه کنیم، دیگر ، سروده ی فضولی نیست.
واژگان عربی ِ « واعظ» ، «ورع» ، « ساقی » ، « ریا » و حتی واژه ی «فضولی » ( که نام شاعر است ) برای خود شناسنامه واژگانی دارند. به عنوان مثال ، واعظ ، وعظ ،موعظه … هم ریشه اند و در پیوند مشترک قرار دارند.یا واژگان ساقی و سقّاء . یا واژگان اوصاف ، وصف ، وصّاف ، توصیف و...
واژگان واعظ ،ساقی ، ریا ، ساقی و... ( در شعر وضولی ) هر کدام بار فرهنگی و تاریخی خاص خود را دارد.
کسی که ابیات بالا را با حروف لاتین می خواند ، چگونه میتواند بامعانی ، مفاهیم و ریشه ی این واژگان ارتباط بر قرار کند. و اگر نتواند صورت عربی این واژگان را بشناشد، چگونه میتواند با گذشته و میراث فرهنگی خود پیوند بر قرار کند؟
مردم ترکیه و جمهوری آذربایجان ( عموماً ) خود را با اسلام همهویت میدانند( میتوان ،کمونیست ها و برخی «کمالیست» ها را مستثنی کرد) . صرف نظر از ادعیه ی مذهبی ، منابع و مآخذ فرهنگی و ادبی آنها نیز ، از سرچشمه اسلام و قرآن آب میخورند.آیا ،کنار نهادن واژگان عربی و استفاده از حروف لاتین ، این پیوند با گذشته را نمی گسلد؟
مثنوی معنوی و دیوان شمس ، به ترکی ترجمه شده اند ( فعلاً کاری به این ندارم که شعر ، ترجمه پذیر نیست). نسل جوان امروز ترکیه ( که مولوی را ترک میداند و بسیار هم به او مفتخر است) چگونه میتواند از طریق ترجمه ی ترکی مثنوی مولوی، با ( به عنوان مثال ) نگاه عرفانی و وحدت وجودی مولوی پیوند بر قرار کند؟ و...
*** اگر در حروف لاتینی که در ترکیه ( یا جمهوری آذربایجان ) به کار میرود ، برای ( « ء» و « ع » )، ( « ز» و « ض » و « ظ» و « ذ » ) و... معادل هایی انتخاب شده باشد، آنگاه، بحث در مجرای دیگری میافتد.