Skip to main content

جناب بهنام،

جناب بهنام،
Anonymous

جناب بهنام،
در اینکه کتاب یک کتاب داستان و یا رمان نیست، آگاه هستم!
زحمات آقای مرتضوی را نیز ارج میگذارم. ایشان بواسطه فعالیتهایی در کنفدراسیون دانشجویان توانایی گفتگو با فعالان سازمان رهایبخش و یا سازمان آزادی بخش و یا سازمان انقلابی حزب توده را داشته اند. گفتگوها با کمال وفاداری در متن بچاپ رسیده اند. از این جهت، بسیاری از نوشته ها تکراری هستند و باعث قطور کتاب شده که در انتها چیزی به دانستنیهای خواننده اضافه نمیکند. البته من با گفتن این جمله قصد رنجاندن جناب مرتضوی را ندارم و گفتن مستقیم واقیعیات به هیچ وجه از انسان بودن و دوست داشتن ایشان نمیکاهد.
منظور من از گفتن اینکه آقای مرتضوی نه نویسنده کتاب بلکه تنظیم کننده گفتگوها مانند یک روزنامه نگار وفادار بوده اند نیز از کار زیبایشان نخواهد کاست.

اگر جناب مرتضوی خود بخش و یا بخشهایی جداگانه را در این کتاب به روانکاوی و مقایسه سیروس نهاوندی با اشخاصی دیگر در این رده از سرنوشت معطوف میداشت، ذهن کنجکاو خواننده را بیشتر سیراب میکرد.
در کشورهای فرانسه، آلمان، ایتالیا و اسپانیا و حتی ژاپن امواج مبارزات پارتیزانی شهرها و روستاها را در سالهای هفتاد دربر گرفته بود. کتابهایی که در این مورد بدست پژوهشگران نگاشته شده اند، حاوی نظرات روانکاوانه و کاوشگرانه و جامعه شناسی هستند. تنها اینکه یکی از افراد فعال در روستایی پی میبرد که چوپانی ترانه های سوسن را گوش میدهد پس در نتیجه از طریق روستاها امکان مبارزه منتفی شده، برای یک برسی علمی جامعه ناکافی است.
از طرفی دیگر، اگر در بخشی به بررسی این بغرنج پرداخته میشد که چرا سیروس نهاوندی و یا همراهانش که در آلمان زندگی میکردند از خود نمیپرسیدند چرا در کشورهای اروپایی پارتیزانهای شهری وجود دارد کمااینک در این کشورها آزادی بیان و سندیکاها کار خود را بخوبی انجام میدهند؟ البته باید اقرار کرد که تیتر کتاب و خود کتاب چیزی دیگر برای گفتن دارد، اما پرسشهایی از این دست میتواند کارسازتر باشد.
کیش شخصیت در این کتاب بطور گسترده بکاوش نکشیده شده. شکافتن تفاوت و شدت کیش شخصیت در بین پارتیزانهای اروپایی و ایرانی برای یک نویسنده ساکن آلمان میتوانست بآسانی صورت بگیرد.
گزارشی در مورد تفاوت و کیفیت شکنچه در آن دوران از کشورهای اروپایی و ایران میتوانست همچنینن سودمند باشد.
بسیاری از زندانیان سالهای حکومت شاه زیر شکنجه رفته اند واعتراف نیز کرده اند گرنه اینهمه زندانی ( بیش از 3000 ) سر از زندان درنمیآوردند. اما آیا سیروس نهاوندی بشتر از دیگران شکنجه شده ویا تنها او برای نجات خود و بستگانش پا در این را گذاشت؟ همه اینها پرسهایی است که من خواننده کتاب از خودم دارم. آیا من میتانم سیروس نهاوندی را خائن بنامم و یا اینکه هرکسی دیگر نیز میتوانست یک نهاوندی از کار بیرون بیاید؟