Skip to main content

سخنی چند با جناب دوشکی گرامی؛

سخنی چند با جناب دوشکی گرامی؛
اقبال اقبالی

سخنی چند با جناب دوشکی گرامی؛
مدت طولانی من شاهد پیگیری، متانت و منش سیاسی شما بوده و عمیقن برایم عزیز و ارزشمند هستید. تنوع در راهکارهای سیاسی هرگز نمی تواند در همدلی و همصدائی ما در راه اهداف مشترکمان تاثیر بگذارد و چه بسا در جریان گفتگوی های صمیمانه، نظرات ما صیقل یابند و از کج اندیشی ها فاصله بگیریم.
شما در کمنتار صمیمانه و صادقانه تان نوشتید:


"اما شوربختانه متوهم دانستن کسانی که عزیزانشان توسط رژیم کشته شده اند و متهم کردن ٧٦٠ فعال سیاسی بعنوان "زیر پرچم دورغین اپوزیسیون"، زیبنده سخن روز ایران گلوبال نیست. اگرچه ممکن است جنابعالی با روش و انشاء آنها همسویی نداشته باشید."
باید خدمت شما عرض کنم؛ "کسانی که عزیزانشان توسط رژیم کشته شده اند" نمی توانند جنبه تقدس به یک موضعگیری سیاسی بدهند. موضعگیری سیاسی از خاستگاه های گوناگون انجام میشود. من با احترام به همه کسانی که از خاستگاه انسانی، دادخواهانه و آزادی خواهانه قدم و قلم در راه مبارزه علیه حکومت اسلامی بر میدارند، سکوت در باره محدودنگری های سیاسی را جایز نمی دانم.
هدف من از نگارش سخن روز، نقد سیاسی اتاق فکر تدوین کنندگان بیانه بود و مراد امضاء کنندگان نبوده؛ چراکه می دانستم که بسیاری از امضاء کنندگان، از محتوای پیش نویس بیانیه بی خبر بودند.
جناب دوشکی عزیز؛
مشکل من ناهمسوئی و روش و انشاء بیانیه نبوده و نیست. توجه به مسئله زندانیان سیاسی بسیار ارزشمند است و اعتراض نسبت به بیدادگری حاکمان، اقدامی شریف، انسانی و قابل تقدیر است. اما مشکل از آنجا اغاز میشود که عرض حال به گرگ های تشنه خون مردم تقدیم میشود.
در این نامه به صراحت از رئیس موسسه یا زندان خواسته تا با پیشنهاد عفو به وظایف انسانی و قانونی خود عمل کنند.
"در صورت ابتلا به بیماری‌های لاعلاج و رعایت مصلحت رییس موسسه یا زندان می‌تواند پیشنهاد عفو محکوم را به مراجع مربوط بنماید. ما امضا کنندگان این نامه، از مسئولین ذیربط می‌خواهیم که به وظیفه انسانی و قانونی خویش عمل کرده و شرایط آزادی فوری و بدون قید و شرط زندانیان بیمار را فراهم کنند". (از متن بیانیه)
این فرهنگ استناد به قانون اساسی تبعیض بنیاد و فاشیستی حکومت اسلامی، بیش از اینکه روشنگرانه باشد، توهم برانگیز است. استناد به قانون اساسی که بر اساس ان جنایت علیه بشریت سازمان داده شد، نه تنها روشنگرانه نیست، بلکه از نظر سیاسی ویرانگرانه است.
منطق حاکم بر بیانیه همان منطق میرحسین موسوی و بازگشت به دوران طلائی امام است، اما با بیانی دیگر.
جناب دوشکی عزیز؛
پر واضح است که من پشت نگارش این خط سیاسی مادر ستار، پدر زانیار، پرستوی عزیز و ... را نمی بینم. من نوعی از دادخواهی را می بینم که روی دیگر ان اسارت طلبی است.
آری، حفظ احترام مادر ستار، پدر زانیار، پرستو و ... ضروری ست. و احترام به آنها با دفاع از منافع درازمدت جنبش دادخواهانه ایرانیان میسر است.
مادر ستار، دکتر ملکی .. میان گود هستند، دردهای 37 ساله مردم جان به لب رسیده و ضرورت پایان دادن به حکومت اسلامی را فریاد می زنند. اتاق فکری که نظرات انها را منعکس می کند، نباید روح سلحشوری انها را عقیم کند و سرنخ مطالبات آنها را به اجرای قوانین حکومت اسلامی وصل نماید.
جناب دوشکی بسیار عزیز و محترم،
می توانید تصور کنید که داعش فرزندان ما را به اسارت گرفته و در بازار برده فروشی عرضه می کند و ما در بیانیه ای از انها بخواهیم که تجاوزات شاان شرعی باشد؟
من بر این نظر پایبند هستم که دادخواهی باید از مدار اصلاح طلبانه خارج گردد و اتاق های فکر، آدرس های تیرک های خیمه نظام را به مردم بدهند.
آخرین کلام؛
شما از متهم کردن ٧٦٠ فعال سیاسی بعنوان "زیر پرچم دورغین اپوزیسیون" توسط من نوشتید. در نوشته من مرزهای میان اتاق فکر تدوین بیانیه و امضاء کنندگان صراحت (دقت لازم) نداشت که موجب این برداشت شما شد. با پوزش از همه کسانی که از سر خیرخواهی و صادقانه بیانیه را امضاء کردند و استواری در نفی مشی سیاسی حاکم بر بیانیه. بیش از ازین وقت شما و همچنین خوانندگان عزیز ایرانگلوبال را نمی گیرم.
با مهر و احترام
اقبال