Skip to main content

با درود. قبل از هر چیز

با درود. قبل از هر چیز
Anonymous

با درود. قبل از هر چیز سپاسگزار بخاطر سعه صدری که دارید.
موضعِ شما در جدایی دین از سیاست و قالب شدن تفکر "خردگرا" برای رسیدن به جامعه ای آزاد از قید و بندهای استعماری (چه استمعار فکری و چه استعمار اقتصادی) کاملاً بجا و قابل تحسین است, بوِیژه که این جدایی را مختص به دینی خاصی نمیدانید والبته شاید بهتر بود که محدود به ایدئولژی خاصی هم نباشه.
پیشنهاد و راهکار ارائه شده از طرف شما مبنی بر منع انتقال موروژیِ تفکرات مذهبی/ایدئولژیک به کودکان و آزاد گذاشتن آنها در انتخاب نوع تفکر هم میتواند یکی از کم هزینه ترین و کوتاهترین راه های رسیدن به این هدف باشد.
ولی آنجا که فرمودید "در سیستم لاییک آزادی دین بعنوان امر شخصی تضمین میگردد" ما هیچ نمونهء عملی در این رابطه نداریم!!! حتی در سیستمهای سکولار, هیات حاکمه متاثر از دین/ایدئولوژی خاصی هستند و همیشه مجموع برآیند قوانین,

مراسم و فعالیتها به سمت دینِ خاصی سنگینی میکند.
فرمودید "....مساجد توسط داعش برای فریب جوانان از خود بیگانه گشته نسل های دوم و سوم مهاجران و جذب انان برای اعمال تروریستی". آیا دلیل جذب جوانان از طبقه و قشرهای مختلف در گروه هایِ جهادی و تروریستی (فراموش نکنیم اکثر گروه های تروریستی زمانی به عنوان گروه های جهادی مورد تائید غرب بودند) صرفاً در ماهیت اسلام نهفته است؟ آیا نباید بپذیریم که رفتار چهار دههء اخیر قدرتهای بزرگ غربی و شرقی به منظور دست یابی به منابع و توسعهء نفوذ و برپا کردن جنگهای نیابتی دلیل اصلی بوده؟ آیا اگر دین مردم خاورمیانه چیزی جزء اسلام بود, دولتهای قدرتمند و بویژه غرب, برای غارت منابع, منطقه را دیگر درگیر جنگ و بی ثباتی نمیکردند؟
بدلیل ستم و بی عدالتی موجود در نظام جهانی, انسانهای تحتِ ستم بدون اسلام و یا با اسلام هم قطعاً بدنبال راهی برای مبارزه خواهند رفت و در این مبارزه انسانی که هویت و حقوق انسانیش پایمال شده, قطعاً رفتاری کاملاً انسانی نداره. نمونهء غیر اسلامیش, عملیاتهای انتهاری و خونین در طی جنگ جهانی اول و دوم
و یا جنایتهای بیشمارِ انقلابیون فرانسوی علیه حاکمان و مخالفان پس از پیروزی است.
خود شما عنوان میکنید "دین ابزار مشروعیت بخشی به جنایتها و حاکمیت است"! ولی این را هم باید اصافه کرد که اگر مردم حقوق انسانی, فرد و اجتماعیشون رعایت بشه و مورد ستم قرار نگیرند قطعاً به دامن صاحبان دین پناه نمیبرند.
و نکتهء آخر اینکه من رابطه این مقاله و انتخاب "خان" به عنوان شهردار لندن را متوجه نمیشم!
آیا حزب کارگر بدنبال توسعهء اسلام آن هم از نوعِ رادیکالش در انگلستان است و یا قصد دارد نشان دهد "در دموکراسی واقعی افراد جدایِ از دین و نژاد و صرفاً برمبناء شایستگی انتخاب میشوند"؟
به نظر من آنچه در انتخابات اینچنینی اتفاق میافتد دقیقاً تبلورِ خواست شما مبنی بر "جدایی دین از سیاست است"