غزلی از ان شادروان .(
Anonymous
غزلی از ان شادروان .(
پروانه صفت دیده بر او دوخته بودم
وقتی که خبر دار شدم سوخته بودم
در میکده از من نخریدند به جامی
این دانش و دین بود که اندوخته بودم
دیدم که حریف تو نیم پای کشیدم
طفلی تو و من مرغ نو آموخته بودم
امروز به دام دگری می کشدم دل
رفت آنکه ترا باز نظر دوخته بودم
آنکس که علم زد به فلک شعله آهش
عاشق به ره او من دلسوخته بودم