Skip to main content

بحث و گفتگو در باره تاریخ

بحث و گفتگو در باره تاریخ
Anonymous

بحث و گفتگو در باره تاریخ ادبیات فارسی البته کار اسانی نیست . از زمان رودکی و دقیقی وعنصری حدودا هزار سال میگذرد. در طول این هزار سال، ده ها هزار شاعر و سخن سرا به زبان فارسی شعر گفته اند. در دوران تسلط نظام فئودالی در ایران کنونی و سرزمین های مجاور، زبان فارسی زبان شعر وادب محسوب میشد و بسیاری از کسانی که طی قرنها بدین زبان شعر گفته اند، فارسی زبان نبوده اند. از جمله این شعرای شهیر میتوان از عماد الدین نسیمی ، محمد فضولی بغدادی و صائب تبریزی نام برد. با در نظر گرفتن تعداد کسانی که در قرون گذشته به زبان فارسی شعر سرده اند طبیعی است که در زمینه تک تک این سرایندگان بحث و گفتگو کردن به هیچ وجه امکان پذیر نیست . در بین هزاران شاعر فارسی گو چندین تن از آنها معروفیت یافته ، بقیه از خاطره ها فراموش شده اند. در بین شعرای معروف فار سی زبان ، اکثر آنها مدح و ثنای

شاهان و امیران گفته و آسمان و ریسمان را بهم بافته اند تا ممدوح خود را در زیباترین لباسها نشان دهند. برخی از آنها به خاطر همین چاپلوسی ها ثروت فراوان اندوحته و صاحب مال و مکنت فراوان شده اند . شاعری در اشاره ای به حاه و جلال عنصری از شعرای مداح دربار سلطان محمود غزنوی، چنین می گوید: شنیدم که از نقره زد دیکدان ز زر ساخت آلات خوان، عنصری . شاعران معروف قسیده سرای نظیر عنصری، انوری و ظهیر فاریابی برای هر قصیده ای که میسرودند از امیران و شاهان صله فراوان دریافت میداشتند. بدین ترتیب بخش مهمی از اشعار فارسی را قصایدی تشکیل میدهد که شعرای متملق مدیحه سرای به منظور دریافت صله و انعام در مدح شاهان و حاکمان مستبد و ستمگر سروده و در این سروده ها دروغ ها بهم بافته و مبالغه ها کرده اند. سعدی در نکوهش ظهیر فاریابی شاعر معاصر خود که در فصیده ای در مدح امیری به نام قزل ارسلان، در تملق و چاپلوسی سخت راه مبالغه پیموده است، می گوید چه حاجت که نه کرسی آسمان نهی زیر پای قیزل ارسلان؟ دو بیت از مداحی ظهیر فاریابی در باره قزل ارسلان چنین است : نه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان دهد! بالای کائنات به پرد هزار سال سیمرغ وهم تا ز جنابش نشان دهد!! این قبیل مبالغه در مدح شاهان در اشعار شاعران فارسی گو فراوان است شعرای مدیحه سرا چون قصیده را به خاطر انعام و صله میسرودند ، در عمر شاعری خود گاهی چندین ممدوح عوض میکردند. یک روز شاه و امیر و وزیری را در قصاید غرای خود به اوج آسمان ها می بردند و روز دیگر که ممدوحشان از سریر قدرت به زیر کشیده میشد در نکوهش و ذم وی داد سخن میدادند! در این رابطه، قاآنی شاعر خوش قریحه دوران قاجاریه نمونه بارزی است. همین عاشق اصفهانی، سلطان حسین صفوی، حکمران خرافاتی وبی کفایتی را مدح میکرده که حتی برای حمام رفتن ، استخاره میکرد. اما در مقابله با شاهان مدیحه سرای فارسی گوی، شعرائی هم بودند که از مدح و ستایش شاهان و امیران اجتناب کرده و در اشعار شیوای خود ، عقاید و باورهای خود را تشریح و تبیین میکردند. ازجمله این شعرا میتوان از ناصر خسرو قبادیانی نام برد که همواره از مداحی و ستایش شاهان و امیران اباکرده و در نکوهش شاعران مدیحه سرای و چاپلوس چنین می سرود: تو گر شاعری را همی پیشه کردی یکی نیز بگرفت خنیاگری را من آنم که در پای خوکان نریزم مر این قیمتی لفظ دردری را! عمر خیام شاعر آزاده دوران سلجوقیا ن، دشمن بی پروای شیخان و واعظان ریا کار بود: شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی هر لحظه بدام دگری پابستی گفتا شیخا هر آنچه گوئی هستم اما تو چنا نچه می نمائی هستی؟ نظامی گنجوی درمخزن الاسرار سلطان سنجر سلجوقی را مخاطب قرار داده از زبان پیر زن ستمدیده ای می گوید : ای ملک آزرم تو کم دیده ام از تو همه ساله ستم دیده ام داوری و داد نه می بینمت وز ستم آزاد نه می بینمت بنده ای و دعوی شاهی کنی شاه نه ای چونکه تباهی کنی! در بین شعرای آزاد اندیش فارسی سرای ، حافظ شیرازی مقامی بس شامخ دارند . در افشای همه ریاکاران ، امیران ستمگر، شیخان ، واعظان و فقیهان در شعر فارسی کسی به پای حافظ نمی رسد . واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند چون به خلوت مبروند آن کار دیگر میکنند ! می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب چون نیک بنگری همه تزویر میکنند ! در ذم امیر مبارزالدین حاکم ستمگر شیراز می سراید. اگر چه باده فرحبخش و باد گلبیز است به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است! در این نوشته کوتاه ، یادی هم از عبید زاکانی، شاعر معاصر حافظ میکنم که بی پروا ترین افشاگر فساد و زشتتیهای تبه کاران دوران پر آشوب خود بود.