Skip to main content

سخن شناس نه ای جان من خطا

سخن شناس نه ای جان من خطا
حسن جداری

سخن شناس نه ای جان من خطا اینجاست چو بشنوی سخن اهل دل، مگو که خطاست حافظ شیرازی این آقای کیانوش قادی واقعا خیلی نویسنده و اهل قلم مرتحغی است . هر مقاله ای مینویسد از دید ارتجاعی است. انقلاب فرهنگی که تحت رهبری مائو تسه تونگ در سال 1966 در چین به وقوع پیوست کوچک ترین شباهتی با انقلاب فرهنگی عمیقا ارتجاعی رژیم آزادیکش جمهوری اسلامی ندارد. در سال 1966 ، چین یک کشور سوسیالیستی بود و با چین امروز که به اردوی سرمایه داری پیوسته است، از زمین تا آسمان فرق داشت. مائو رهبر حزب کمونیست چین که به مدت 22 سال تمام ( 1949- 1927) مبارزات مسلحانه زحمتکشان این کشور را علیه امپریالیسم و ارتجاع رهبری کرد، به مثابه یک اندیشمند مارکسیست، همچون لنین (1924-1870)، بر این نظریه پا میفشرد که در دوران سوسیالیسم که به قول مارکس، فاز نخست کمونیسم می باشد،

هنوز طبقات وجود دارند و تضاد طبقاتی بین پرولتاریای حاکم و بورژوازی شکست خورده همچنان وجود دارد. لنین متذکر میشد که در دوران سوسیالیسم ، بورژوازی که دستش از قدرت سیاسی کوتاه شده است با نیروئی صد چندان علیه پرولتاریای در قدرت مبارزه کرده و در جهت بد ست آوردن مجدد بهشت از دست رفته از هیچ کوششی باز نمی ایستد. مائو (1976 - 1893) این نظریات لنین را نکامل داده و بر آن بود که برای جلوگیری از احیای سرمایه داری ، کارگران باید در دوران استقرار سوسیالیسم به انقلاب در زمینه های فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی دست زده و قاطعانه علیه اندیشه های کهنه که جلو رشد اقتصادی و احتماعی جامعه را میگیرند دست به مبارزه بزنند. لنین میگفت پیروزی انقلاب سوسیالیستی در روسیه در اکتبر 1917 سلطه بورژوازی را سرنگون ساخته و پرولتاریا را به مقام طبقه حاکم رساند . اما بورژوازی گرچه شکستی سخت متحمل شد و قدرت سیاسی را از دست داد، اما از بین نرفت و به متابه طبقه ای شکست خورده اما هنوز قدرتمند، درجامعه سوسیالیستی باقی ماند. مائو با یاد گرفتن از نوشته های مارکس و لنین و مطالعه و تجزیه و تحلیل حوادث سیاسی که در کشورهای سوسیالیستی اتفاق می افتاد، این نظریه را مطرح ساخت که بورژوازی در چین همواره در صدد احیای نظام سرمایه داری است . مبارزه سیاسی بین پرولتاریا و بورژوازی ته تنها در سظح جامعه ، حتی در درون حزب کمونیست چین نیز جریان دارد.انقلاب فرهنگی که مائو تسه تونگ مبتکر و رهبرش بود ، از دید مائو کوششی بود همه جانبه از جانب پرولتاریا در ساحه های سیاسی ، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی به منظور جلوگیری از باز گشت سرمایه داری. . این بود مختصری در باره علت واقعی انقلاب فرهنگی در چین به رهبری مائو در سال 1966. به این امید که روزی بحث و گفتگوی سالم و دموکراتیک در رابطه با انقلاب های سوسیالیستی و دیگر مطالب مربوط به مبارزه طبقاتی در سایت ایران گلوبال آغاز گزدد. نکته مهمی که در باره چین مطرح است مقایسه چین دوران مائو با چین کنونی است.درزمان مائو چین دارای نظامی سوسیالیستی بود . در حال حاضر این کشور، به یک کشور سرمایه داری غول پیکری تبدیل شده است . در زمان مائو کمونهای دهقانی بر قرار بودند و زندگی کمونی و اقتصاد اشتراکی از استثمار دهقانان جلو گیری میکرد . در شهرها نیز اقتصاد سوسیالیستی جای اقتصاد بورژوازی را گرفته بود. در چین کنونی در حالی که صد ها میلیون تن کارگر و دهقان و توده زحممت کش به بیرحمانه ترین وجهی از جانب سرمایه داران اسثمار میشوند، مشتی سرمایه دار، صاحب میلیاردها ثروت باد آورده شده و در کاخ های سر به فلک کشیده در ناز و تنعم زندگی می کنند . جالب این است که برخی از " چپ ها" این رژیم سرمایه داری را که در آن کوچک ترین نشانه ای از عدالت اجتماعی نیست، کشوری سوسیالیستی قلمداد می کنند.