پان ارمنی گرامی جناب ارشین نظریان! با سلام ، شما که بعنوان یک داشناک! منکر جنایتهای تروریستهای ارمنی در قتل عام مردم خوجالی هستید، اگر انسان آزاده و دمکراتی هستید، اجازه دهید جنایتهای تکان دهند داشناکهای ارمنی را از زبان شعرا و نویسندگان خودشان بشنویم. این نوشته ها بعنوان اسناد زنده و معتبر جنایت علیه بشریت، اکنون درلابلای سطور کتابها از دست نویسندگان شان خارج شده و دیگر قادر به تکذیب آن نیستند. بخش کوچکی از آن بعنوان نمونه بمحضرتان میرسد!
(زوری بالایان) یکی از شعرا و نویسندگان مشهور ارمنی در کتابی تحت عنوان ( احیا دوباره روحمان) چاپ شده در صفحه (۲۶۰ تا ۲۶۲ )نشریه "وانادزور" بتاریخ ۱۹۹۶. از قتل عام مردم خوجالی در تاریخ ۲۶ فوریه ۱۹۹۲ که خود نیز در آن شرکت داشته چنین مینویسد: "با خاچاتوریان، به خانه ای که تصرف کرده بودیم وارد و کودک ۱۳ ساله ترکی راديديم که توسط سربازان ارمني به پنجره
علاوه بر این نویسنده و روزنامه نگار دیگر ارمنی به نام (دیوید خردیان) که اکنون ساکن لبنان میباشد در لابلای صفحات ( ۱۹ تا ۷۶ )کتابی تحت عنوان( در راه صلیب)' از مصیبتهای وارد به اهالی خوجالي در طی قتل عام آنها توسط ارامنه به عنوان افتخار ارامنه یاد کرده و در صفحهٔ ۲۶ آن نوشته است:"در یک صبح سرد در نزدیکیهای "داش بولاق" مجبور شدیم برای عبور از یک باتلاق از اجساد، پلی برای عبور بسازیم (پودپول کوویک اوهانیان) وقتی ترس مرا در عبور از روی اجساد دید و اشاره کرده وگفت:نترس حرکت کن و من پایم را روی جسد دختری (۹ تا ۱۱ )ساله گذاشته و شروع به حرکت نمودم. پاهايم و تمام شلوارم غرق خون شده بود. بدین شکل ما از روی اجساد ۱۲۰۰ نفر که پلی برای ما شده بودند گذشتیم."
او در صفحهٔ (۶۲ و ۶۳ ) ''مارتین۲'' از یک گروه ارمنی به نام (کافلان) که وظیفه سوزاندن اجساد را بر عهده داشتند نام برده شده و در ادامه آمده است:" ۲۰۰۰ نفر از منگولهای پست(تورکها) در یک کیلومتری خوجالی سوزانده شد .در آخرین ماشینی که برای سوزاندن حمل میکردند من دختری ۱۰ ساله را دیدم که علیرغم زخمهای زیاد در ناحیه سر و دست و سرما و گرسنگی همچنان زنده بود و به سختی نفس میکشید ;دخترک به من نگاه میکرد و من هیچگاه چشمهای آن دختر ۱۰ ساله را که با مرگ دست و پنجه نرم میکرد را فراموش نخواهم کرد . سربازی به نام (تیکرانیان) گوشهاي دخترک را گرفت و او را کشان کشان به داخل اجسادی انداخت که قرار بود سوزانده شوند سپس مواد آتش زا بر روی آنها ریخته و اجساد را آتش زدند، صدای نالهٔ و فریاد کسانی که هنوز زنده بودند از میان آتش به گوش میرسید.