Skip to main content

به نظر من در هیچ جامعه طبقاتی

به نظر من در هیچ جامعه طبقاتی
Anonymous

به نظر من در هیچ جامعه طبقاتی، فرهنگ مشترک و عمومی وجود نمی تواند داشته باشد. فرهنگ طبقه کارگر و توده های زحمتکش با فرهنگ سرمایه داران حاکم که ادامه زندگی شان منوط به استثمار کارگران و زحمتکشان میباشد، هرگز یکی نیست . در حقیقت امر، این دو فرهنگ دارای رنگ طبقاتی، در مقابله با هم قرار دارند. در همین ادبیات معاصرفارسی، هم فرهنگ ارتجاعی وجود دارد و هم شعرا و نویسندگانی که در آثار هنری خود، سمت و سوی انقلابی و ترقی خواهانه داشته اند. بهمین جهت نیز صحبت کلی کردن در باره فرهنگ این یا آن ملت مشخص، اصلا درست نیست. اگر منظور این است که انحصار فرهنگی و زبانی یک ملت مشخص از بین رفته و فرهنگ ها و زبانهای غیر زبان فارسی امکان رشد و باروری داشته باشند، در چنین صورتی ضروری است راه عملی از بین بردن سلطه یکزبان و یک فرهنگ و یک ادبیات خاص بطور ملموس و آشکار نشان داده شود .

گرچه شوونیست های ملت حاکم - پان ایرانیست ها ، پان فارسیست ها- این واقعیت را قبول ندارند ، ایران کنونی سرزمینی است چندین ملتی با زبانها ، ادبیات و آداب و رسوم مخنتلف. در این کشور کثیر المله، طی ده ها سال، زبان، فرهنگ و ادبیات یکی از ملت ها - ملت فارس- تسلط پیدا کرده و زبانها و فرهنگ های دیگر ملت های ایران را بیرحمانه سرکوب کرده است . این تسلط فرهنگی و زبانی سبب شده است که زبانها و فرهنگ های ملت های دیگر ایران صدمات جبران ناپذیری را متحمل شوند. برای اینکه ملتهای غیر فارس ایران که بدون تردید بیش از نصف اهالی کشور را تشکیل میدهند، از زندان ستم ملی آزاد گردند . برای اینکه تسلط یک فرهنگ و یک زبان و یک ادبیات بر ملتهای غیر فارس از بین برود ، تنها یک راه وجود دارد. آنهم مبارزه بی امان ملت های تحت ستم علیه ستم ملی میباشد. انسان هائی که حق شان از بین رفته است، برای کسب حقوق از دست رفته، راهی جز توسل به زور ندارند . برای اینکه ستم ملی از بین برود، برای اینکه فرزتدان خلقهای آذربایجان و کرد و بلوچ و .... در مدارس به زبان مادری خود تحصیل کنند ، برای اینکه فرهنگ و ادبیات ملت های غیر فارس امکان شکوفائی داشته باشند، لازم است که خلق های تحت ستم دلیرانه به پا خاسته و علیه رژیمی که سیاست شوونیستی چیرگی یک فرهنگ و یک ادبیات بر فرهنگ ها و زبانهای دیگر ملت ها را با زور و قلدری تحمیل می کند ، مبارزه کنند. تا زمانی که رژیمهای ارتجاعی و شونیستی نظیر رژیم جمهوری اسلامی درایران حکومت میکنند، از بین رفتن ستم ملی و اجحافات و تبعیضات ملت غالب بر ملت های دیگر، بهیچوجه از بین نمی رود . مساله ملی در ایران ، نظیر دیگر مسائل مهم لاینخل در این کشور ، یک مساله کاملا سیاسی است . این مشکل بزرگ را با تدابیر غیر سیاسی و با تکیه صرف به حسن نیت و مسالمت جوئی و مصلحت اندیشی افراد و شخصیت ها، نمی توان حل کرد . همانطوری که طبقه کارگر برای رهائی از چنگ استثمار و ستم طبقاتی چاره ای جز توسل به مبارزه قهر آمیز و آشتی ناپذیر ندارد. از دید من، حل عادلانه ستم ملی در ایران، در گرو سرنگونی رژِیم جمهوری اسلامی توسط توده ها ی زحمتکش می باشد .