Skip to main content

این کارگران از جان گذشته و در

این کارگران از جان گذشته و در
بهنام چنگائی

این کارگران از جان گذشته و در بندِ جور و جبر ساختار الهی ِ ولایتِ شیعی " اسماعیل عبدی و جعفر علیزاده و... " بیش از آنچه که باورش رود بی دادرس و بی پناه می باشند و مانده اند. جای گمان ندارد که هریک از ما باهر دیدگاهی در برابر آنان و اهداف انسانی ـ اجتماعی ـ کارگری شان مسئول هستیم و بنا بر این شایسته است به هر رو، ابزار و اهرمی که در توان مان وجوددارد، آنها را بی مضایقه مورد پشتیبانی هرچه زودتر قراردهیم.

دوستان! شاید در میان ما فعالین سیاسی بیگانگی های دیدگاهی، آرمانیِ و طبقاتی کم و بیشی وجودداشته باشد و ای بسا ناسازگار در راستای چنین درخواست همکاری هائی، و البته مه در میان ما تعارض هائی هست.

اما در نوع دوستی همه ی افراد مستقل و جریان های سیاسی، اجتماعی مان نمی بایست هیچگاه تردیدِ ناروا داشت؛ لااقلمن ندارم. و بویژه در چنین بزنگاه های آشکار جور و ظلم و اسیرکشی رژیم فاسد و چپاولگر از این کارگران فداکار که جز تلاش برای دریافت حقوق صنفی و اقتصادی، و همزمان حق آزادی تشکل مستقل کارگری، هرگز هیچ کار ناسزا و گناهی ناشایست نداشته و ندارد، تا که اینگونه سازش ناپذیر به زور و زهر کشنده ی نظام دزدان، بی شرمانه و بی رحمانه گرفتارشوند. نه این به هیچوجه عادلانه نیست.

هم اکنون بسیاری از کارگران پیشرو و خود آقای جعفر عظیم زاده به ناحق و با توطئه نظام ضدگارگر به بندکشیده شده اند تا صدای دادخواهی آنها خفه گشته و دیگر شنیده نشوند و در بهترین حالت بسان بسیاری از کارگران در بند، در فرصتی مناسب زنده بگورشان کنند و شوند.

بیائید با هم فریاد رسای همه ی کارگران و دیگر اسرای سیاسی بی دادرس در زندان ها باشیم و انسانیت شریف و مظلوم را در این دشت بلازده ی اسلامی پاس بداریم. لازم می دانم یادآورشوم که: در ذات پلید کاست حاکمیت رژیم خوکامه، دوستی و رأفت جائی ندارد. (( در این بیدادگاه ها، بدنیست احکام ضدبشری شلاق برای کارگران طلای آق دره به یادآوریم و در پشتیبانی از این کارگران و دیگر زندانیان سیاسی کوتاهی نکنیم))

باسپاس پیشاپیش از همدردی و همنوائی تان با این کارگران اسیر!