Skip to main content

نظرات گوناگون در باره نیچه

نظرات گوناگون در باره نیچه
Anonymous

نظرات گوناگون در باره نیچه اینست که /


نیچه را باید شاعر حساب کرد و نه فیلسوف . استفان گئورگ در این مورد مینویسد ، این روح فرح بخش می بایست بجای سخن گفتن ، آواز سر میداد . تفکر و سبک نوشتن نیچه جدا از هم نیستند ، تنوع هنر نویسندگی او قابل تحسین است . ژانر " جملات قصار " نویسی نیچه حتی تا امروزه یکی از بهترین هاست . او آنرا از پیش از سقراطیان و اخلاقگرایان فرانسوی آموخته بود . والتر کاوفمن میگوید در جملات قصار نیچه ، مغز اصلی افکارش وجود دارند که دارای یک سیستم بسته و کامل هستند .
سبک سخن نیچه ، سئوال است و نه پاسخ . وی به افشای دروغ فرهنگی زمان خود میپردازد . او همچون افلاتون متفکری سیستماتیک نیست بلکه طراح مسائل و پرسش هاست . از هر قطعه از نوشته هایش میتوان تعداد بیشماری تفسیرهای متضاد نمود . جملات قصار او به سبب قطعه بودنشان شامل و حاوی پلورالیسم تفسیر و تجدید نظر هستند .
عکس العملی که خواننده بعد از مطالعه آثار نیچه و سقراط نشان میدهد ، بهم شباهت دارند . او در کتاب " تبارشناسی اخلاق " اعتیاد مسیحیت به خون و انتقام را نشان میدهد . نیچه میگوید ما نیاز به شهامت و فداکاری وجدان داریم چون شرایط زندگی گاهی نیاز به دروغ دارد . در نظر نیچه ، دگماتیسم و متافیزیک هر دو مانیفست گرایی موضوع " اراده قدرت " و خود فریبی هستند .
فیلسوفان آینده دوستان حقیقت نیستند بلکه عاشق و دوستدار حقایق خود هستند . واقعیت و اصلی در جهان وجود ندارد بلکه آنان تفسیر و تبیین شخصی ما از موضوعات هستند . نیچه بر این باور نبود که یکروز مجموعه عقل و زبان و علم ما توانایی شناخت واقعیات و اصول را داشته باشند . او مبارزی است علیه شناخت و حقیقت . وی مخالف شرایطی است که نظرات متفکران بعنوان حقیقت مورد قبول واقع گردند .
نیچه در مقابل مواضع افلاتون و سقراط سوء ذن دارد چون نظراتشان را دگماتیک دانسته و نظر نمیداند. آندو ادعای توصیف و شرح جهان واقعی دارند ، ولی بقول نیچه ، وکیل هستند و نه فیلسوف ، چون مدافع چیزی هستند . در نظر نیچه ، مرگ تراژدی ادبی یونانی ؛ چون به سبب خودکشی بود ، خود بزرگ ترین تراژدی های غرب است .
کران برینتون مینویسد که آثار نیچه شامل ایدههای متنوع ولی متضاد اند که فاقد سیستم هستند . هایدگر میگفت کتاب " اراده قدرت " او ، آخرین پله فلسفه غرب و متافیزیک آنست . گرچه نیچه در آثارش به تمسخر جنس زن میپردازد ولی علاقه به آثار او میان بعضی اقشار ، به دلیل یهود ستیزی و خرد گریزی ادبی و شاعرانه نیست .
نیچه خواننده را با دو تضاد روبرو میکند ؛ یکی اینکه چگونگی تفسیر و تبیین اثر را از او میخواهد ، دیگر آنکه هدف تفسیر را مثلا در باره اراده قدرت ، دور ازلی ، و مقدمات غیراخلاقی اخلاق ، را میپرسد . نیچه مدعی است که تمام برداشت های ما فقط تفسیر و تبیین شخصی از آن متن خاص هستند . آثار نیچه دارای تضاد و تناقض اند مخصوصا در مقوله هایی مانند ، خود ، طبیعت ، اخلاق ، و تاریخ .
در نظر او هیچ اصل و واقعیت مستقل و جدا از تفسیر و تبیین و ترجمه شخصی وجود ندارد . نیچه مدعی است که تصویر جهان را در هیچ فلسفه ای نمی توان دید . او میخواهد که از سنت دگماتیک گذشته فرار کند و میکوشد با سبک و ژانرهای متنوعی که در نوشتن بکار میگیرد ، در نظر خواننده ابدی گردد . دگماتیسم سقراطی او اینست که طرح فلسفی اش از جهان به طرح فلسفی سقراط شبیه است . او اسیر و گرفتار در کوچه بن بستی است که خود ساخته است .
امروزه میپرسند آیا او توانست مسیحیت را افشا کند و عیب هایش را نشان دهد ؟ دور باز گشت ابدی او شباهت و رابطه ای با مسیحیت ندارد ، مثلا تاریخ جهان اصلا تکرار نمیشود . تئوری ادبی " دور و بازگشت ابدی " نیچه ، نظری پیرامون جهان نیست ، بلکه تفکر و آرزویی است در باره زندگی ایده آل . زندگی زمانی عادلانه است که بتوان آنرا تکرار نمود . بازگشت ابدی نشان میده