Skip to main content

است. لازم به ذکر است که نه

است. لازم به ذکر است که نه
Anonymous

است. لازم به ذکر است که نه تنها مدرک پایان دبیرستان(دیپلم دبیرستان)، بلکه حتا مدارک دانشگاهی، دانشگاههای ایران در اروپا به رسمیت شناخته نمیشود. با توجه به موارد مزبود، امروزه تنها توانایی خواندن و نوشتن مثل زمانهای قدیم، سواد و یا بهتر بگوئیم؛ سواد علمی و سیاسی تلقی نمیشود. حتا داشتن مدارک و مدارج دانشگاهی مانند لیسانس و دکترای دانشگاههای ایران نیزدر مجامع مدرن اروپائی بعنوان باسواد و یا سواد سیاسی محسوب نمیشود. مخصوصا که چنین افرادی ناسیونال شونیسم روس، ایده های استبداد استالینیسم را با خود یدک بکشند. لازم به یاد آوریست که مردم ایران، مخصوصا جامعه فارس که درمناطق کویری قرار دارد، و از شهر نشینی و فرهنگ پویا وعلم و صنعت، و تمدن امروز در قیاس با کشورهای خارجی عقب مانده است، جامعه فارس نه تنها در تمامی بخشهای علوم و تکنولژی و صنعت عقب افتاده است، بلکه در زمینه علوم سیاسی هم بسیار کم

سوادتر از نقاط دیگر ایران و کشورهای اروپایی است. حال برگردیم به بیسواد سیاسی که در اینجا منظور من بی سوادی و کم سوادی سیاسی فارسپرستان استالینیسم است. بقول گابریل گارسیا مارکز: ( کسیکه بخیال خود فکرمیکند کسی است، هرگز از کسی شدن باز خواهد ماند.) و این بدترین نوع خود خواهی، دگم و بیسوادی سیاسی است. امروزه چنین کسانی در جامعه روشنفکری بیسواد سیاسی خوانده میشوند. بیسواد سیاسی در واقع فردی خود خواه، دگم ، کور و کر است، در حقیقت درک سیاسی ندارد. و این خصوصیاتی است که معضل جامعه پانفارس است. چنین خصوصیاتی نه سن می شناسد، نه تحصیلات میشناسد، نه جنس میشناسد، و حتا سالمندان و ریش سفیدان و تحصیل کرده های بیشماری هستند، که با یدک کشیدن ناسیونالیسم روسی، و ترویج پانفارسیسم به بهانه چپی، بشکل حادی بیسوادی سیاسی هستند و با فقدان داده های سیاسی در ذهنشان، تمام قوای خود را متمرکز بر تزاید منافع روسی و تبلیغ ناسیونالیسم فارسی میکنند. چنین کسانی با عدالت خواهی، و احترام به حقوق ملل غیر فارس ایران سر سازگاری ندارند.
با توجه به توصیفات فوق به نظر من اغلب مردم در ایران و بخصوص فارسهای فارسستان و مناطق کویری بیسواد سیاسی و در بهترین حالت بسیار کم سیاسی هستند و شعور سیاسی پایینی دارند. به همین علت است، یک رژیم وحشی و فاشیست پانفارس با افکار ضد انسانی اسلامی توانسته نزدیک نیم قرن برای تحکیم فرهنگ و زبان عقب مانده خود، به جغرافیای جهنم ایران حکومت کند، و تحت نام ایران و تمامیت ارضی و تمرکز گرائی، از منافع طبقه سرمایه دار پانفارسیسم حمایت میکند. به بهانه تمامیت ارضی نظام کاپیتالیستی را بر ملل ایران تحمیل کرده زبان و فرهنگ آنان را قتل عام میکند. حتا ابتدایی ترین حقوق آنان را زیر پا لگدمال مینماید. دوستان! شما پانفارسهای (چپ نما) محصول چنین جامعه ای هستید. که با چند جزوه فارسی خواندن خود را سوسیالیست قلمداد میکنید، و این نمونه بارز کم سوادی و یا بهتر بگوئیم بیسواد سیاسی است.
دانش و شعور سیاسی با مرور چند جزوه سازمانی، مطالعه اعلامیه حزبی، و یا خواندن چند خبر در وبسایت، نشریه های فلان سازمان و سینه زدن در رکاب خدا بیامرز استالین کسب نمیشود. مارکس بعنوان یک فیلسوف، در خصوص نقد سیستم سرمایه داری، و نقد عقاید استثمارگر آدام سمیت، دهها نقد، صدها مقاله و سخنرانی های متعددی دارد. او در کتاب کاپیتال، که یک هزارم آن بفارسی ترجمه نشده، و تقریبا نود و نه درصد جامعه چپ، و سوسیالیستهای ایران، نه تنها از متون و محتوای آن بیخبراند، و حتا نه تنها "کاپیتال" را نخوانده و یا ندیده اند، بلکه حتی آن چند جزوه فارسی را که بعضی احزاب سیاسی به روش خود و از زاویه افکار اپورتونیستی و دگماتیسمی خود آنها را به مذاق خویش ترجمه کرده اند، حتا آنرا نیز نخوانده ، کمونیست شده اند. با وجودیکه خود جای سئوال است که آیا شخصی که به ترجمه آثار مارکس دست می یازد، آیا محتوای فلسفی آنرا بدرستی میفهمد؟ چقدر سواد آلمانی دارد به چنین ترجمه ای جرئت میکند؟ آیا لنین خود چقدر سواد آلمانی داشت که اداعای فهم مارکسیسم را داشت؟ هنوز که هنوز است فیلسوفان و جامعه شناسان آلمان در درک محتوای فلسفی "کاپیتال" به درک مشترک نه رسیده اند، و در خصوص تبین محتوای آن اختلاف نظر دارند. اکنون چند بیسواد ایرانی که اسم کاپیتال مارکس حتا بگوششان نخورده، آنرا نخوانده کمونیست شده اند؟ به مکتب نرفته آخوند شده اند! آری این است سواد سیاسی چپ و یا چپ نماهای پانفارسیسم ایرانی، و یا سوسیالیستهای جغرافیای موسوم به ایران که دم از مارکسیسم میزنند. اگر هم یکی دو نفر افراد منفرد و دارای تحصیلات آکادمیک اظهار نظر نمایند، آنان نیز در این بلبشوری و آنارشیسم سیاسی کارایی چندانی ندارند. در واقع نبود افراد باسواد و دمکرات، یکی از