Skip to main content

جناب پیروز سندروم استکهلم می

جناب پیروز سندروم استکهلم می
Anonymous

جناب پیروز سندروم استکهلم می دانی چیست؟ شما اگر ترک مخفی نباشی بی شک گرفتار سندرم استکهلم می باشی.
سالهاست این سایت دربست در اختیار یک عده پانترک دیگرستیز است که هر چه به دهانشان آمد گفتند و هر توهین و فحاشی و تحقیر و تحریف تاریخی در قالب به اصطلاح مقاله و کامنت به فارس و کرد و ارمنی گفتند و نوشتند یکبار به آنها مختل المشاعر و دیوانه و گرفتار بیماری وسواس نگفتی حالا که در برابر اینهمه مقاله نویس رسمی و کامت گزار حرفه ای فحاش ، یک نفر و تنها یکنفر از دریچه محدود کامنت گزاری پته این اجانب و مهمانهای ناخوانده را روی آب ریخته نقاب از چهره شاعر مسلکی دروغین خود کنار زده ای و هر چه به دهانت رسید به اسامه گفتی که چرا حرفهای تکراری می زند و خود را قاطی هر عروسی و عزایی می کند؟ مگر حرفهای این اتراک چیزی بجز توهینها و دروغهای و تحریف هزاران بار گفته شده است. در همین کامنتهای زیر این مقاله آنکه

او را جناب دکتر می خوانی ایرانیان را توسری خورده عرب و ترک و مغول می داند که ننه توموروسشان کوروش را سربریده! و دیگری زبان فارسی ناقص است و دارای 70 درصد واژگان عربی است رگ گردن بلند نمی کنی اما در جوابشان که می گوید زبان ترکی استانبولی به گفته دانشمندان ترکیه ای 60 درصد واژگان غیر ترکی دارد و آن 40 درصد هم بیشترش ساخته 100 سال اخیر است ناراحت می شوی؟
اما اینکه از دربان کاروانسرا می خواهی جلوی ورود این و آن را بگیرد باید گفت زهی خیال باطل اصلا برای لایک وکلیک این جنگ زرگری را راه انداخته تا در پیرانه سر سرگرمی داشه باشند و در برابر یک دوجین کقاله نویش و کانت گزار از جبهه ایران ستیزان اکثرا تورک باید یک نیمچه روزنه ای برای این طرف هم باز کند وگرنه بازی یکطرفه تماشاچی ندارد!
دست از این یکی به نعل زدن و یکی به میخ زدنها هم بردار چرا که جواب های هوی است دیگر دوران هندوانه دادن زیر بغل پان اتراک و دیگر پانها تمام شده هر که دنبال شهعم بیشتر از آب و خاک این مملکت طاعون زده است شما هنوز با شعرهای دو پهلو می خواهی از ترکهای عزیز و دیگر مهمانهای ناخوانده دلجویی کنی که بمانید و خاک پایشان توتیای چشم ایرانیان باشد و همچنان بیش از همه بخورید و تبریز را توسعه یافته ترین شهر و شهر بدون مهاجر کنید و در همان حال به صاحبخانه هم توهین وفحاشی کنید!.
اهل ادبیات هستی احتمالا داستان به شکار رفتن سلطان محمود با ایاز غلام مخصوص اش را شنیده ای که سلطان محمود ناخواسته نمیدانم با شمشیر یا تیری ایاز را زخمی کرد و او در بستر مرگ خدا را شکر کردن که چه خوب که به دست یکی چون محمود از این دنیا می رود!!