Skip to main content

انحصارگرایی، سرکوب گری، حذف

انحصارگرایی، سرکوب گری، حذف
آ. ائلیار

انحصارگرایی، سرکوب گری، حذف دگر اندیشی، هسته گرایی(پیام پاکتی تحویل دادن)، تبلیغات حاشیه یی (حایشه روی و منحرف کردن موضوع اصلی)، قایم شدن در چادر منفیها ( با ذکر منفیها خود را مثبت نشان)، عوام گرایی، جوگرایی، بیگانه با سئوال و پژوهش، عدم تفکر و عمل مستقل، خرافه گرایی (تحت نام نماد و غیره)، احساساتی ( به کارگیری عدم منطق)، انزوا گرایی( عدم همبستگی آفرینی) ، منم-منم گویی، تهدید، و مانند اینها از جمله خاصه هایی ست که ما در گرایش جاری، کم و بیش شاهدیم.

به قول دوستمان اینها همه معلول اند، علت همه ی این آسیبها چه میتواند باشد ؟
- گفته شده علت « فلسفه ی موجود» این جریان است. تئوری. تئوری « ترکیسم و شاخه هایش».
- باز گفته شده مشکل و علت« تئوری و فلسفه ی موجود این جریان نیست» بلکه مشکل
«سیاست عملی غیر مستقل» این جریان است که مستقل عمل نمیکند. دیگران برایش تصمیم میگیرند.

- سئوال طرح مییشود اگر چنین است ، پس علت این « سیاست عمل شده ی غیر مستقل یا خطا» چیست؟
- آیا باز در « تئوری و اندیشه و فلسفه ، از یک طرف و از طرف دیگر ، علاوه برآن، در حفظ و تأمین منافع " مادی-سیاسی گروهی» نیست؟
- یعنی در کل اشکال و علت در « تئوری، و حفظ منافع مادی-سیاسی گروهی» نیست؟

آیا میتوان گفت، علت و اشکال اصلی ، همان « تئوری ناصحیح ، و منافع گروهی ناصحیح»ست؟
منهای موارد خاص، در کل فکر یا تئوری مبنای عمل است. و طبیعی ست که ،اغلب در سیاست ،تئوری خطا ، عمل خطایی هم نتیجه دهد.
عمل ناصحیح ، سیاست ناصیح، اغلب نتیجه ی تئوری ناصحیح است. منهای موارد خاص.
آیا میتوان این استدلال ها را پذیرفت؟
----
در مورد تئوری سئوال دیگری هم مطرح میشود.
تئوری جنبش آذربایجان (پیشه وری) که " دموکراتیسم" بود، منهای امید کاذب به عمو یوسف، آیا با امتحانی که در تاریخ خود کرده ایم، درست در نیامده ؟، و اکنون به حق در داخل و در در فرهنگ بشری از آن دفاع نمی کنیم؟ اگر پاسخ مثبت است پس چرا این تئوری را آلترناتیو « تئوری ترکیسم و شاخه هایش» قرار نمیدهیم، که هم در ترکیه و هم در جمهوری آذربایجان عملا شکست خورده است، و حتی در فرهنگ جهانی هم نمی توان از « یک تئوری و دولت ترکیست» دفاع کرد؟
آیا صحیح نیست روی تئوری آلترناتیو ،« دموکراتیسم»، که یکسال هم آنرا آزموده ایم، عمیق بیاندیشیم؟
آیا توجه داریم که جمع کردن دموکراتیسم با ترکیسم، مانند جمع کردن جمهوریت با ولایت فقاهتی ست. که یک تضاد آشکار است
و می ترکد؟ همچنان که تئوری آقا دارد منفجر میشود بعد از تلفات میلیونی؟