Skip to main content

از دید من، تاریخ سیاست و

از دید من، تاریخ سیاست و
آ. ائلیار

تاریخ سیاست و فلسفه ی سیاسی، نشان میدهد، اگر بخواهیم « بهزیستی انسان» را مد نظر قرار دهیم، برای عمل سیاسی، ضروریست آن «تئوری» را انتخاب کنیم که بتوانیم در « فرهنگ انسانی، و در سطح جهانی»، با سربلندی از انسانی و «منطقی» بودن آن دفاع کنیم( یعنی منطقاً قابل دفاع باشد). در عین حال «همبستگی آفرین» و همینطور «گره گشا، یعنی راه حل درست مشکل» باشد. به عبارت دیگر:
1-منطقی، 2- انسانی، 3- همبستگی آفرین، 4- راه حل صحیح باشد.( با در نظر گرفتن پارامتر نسبیت مسایل اجتماعی)
راه حل مشکلات بزرگ ما در جامعه ی به اصطلاح قدیمی، جهان سومی، چیست؟
1-دموکراسی( آزادی و برابری)، 2- عدم تبعیض، 3-عدالت اجتماعی، 4- حق انتخاب عمومی ( برای جدایی یا اتحاد)، یاحق تصمیمگیری عمومی.

برای رسیدن به این خواسته ها کدام تئوری میتواند به ما کمک کند و راه را بگشاید، یاری کند در سطح جامعه ی محلی و مملکت، و حتی منطقه و جهان همبستگی بیافرینیم، برای خود و برای دیگر ستمکشان؟ ( همبستگی متقابل).

اگر به چهار مقوله مذکور دقیق شویم « دموکراتیسم» در همه آنها عنصر مشترک است. و « عناصر آزادی و برابری» شامل چهار مسئله میشود. با دموکراتیسم می توان دیکتاری، تبعیض، بی عدالتی اجتماعی، عدم حق انتخاب و تصمیم گیری عمومی را از نظر حقوقی خلاف آزادی و برابری اثبات کرد. فلسفه ی دموکراتیسم امکان گسترش زیادی دارد میتوان همه ی نقضهای حقوقی را در آن مطرح کرد. در ابعاد جنسی، باوری، طبقاتی، فرهنگ ملی ، انتخاب عمومی ، و غیره. همانطور که در جوامع مختلف میکنند.
مخصوصا که بنیادش حقوق بشر و مکملات آن باشد.

با شناخت من در دموکراتیسم، هم استقلال، و هم فدرالیسم، یا حتی یک فرم دموکراتیک دیگر، امکان پذیر است. و قابل دست رسی.

ارائه ی راه حل یا تئوری دموکراتیسم، سوسیال دموکراسی، یا سوسیالیسم دموکراتیک( چپ ها در پارلمانها)، برای جامعه ، در سطح جهانی تاحدی جا افتاده و معمولی ست. میتوان از این راهها دفاع کرد. و کمبود هایشان را تصحیح نمود. اما از « راه حل ترک گرایی و بوزقورد گرایی و توران گرایی و ضمائم اینها» نمی شود دفاع کرد. اینها مردو شده هستند. یعنی از نظر مفهوم « تاریخی-سیاسی» قابل دفاع نیستند.
--
خاصه های ترکیسم و شاخه هایش:
انحصارگرایی، سرکوب گری، حذف دگر اندیشی، هسته گرایی(پیام پاکتی تحویل دادن)، تبلیغات حاشیه یی (حایشه روی و منحرف کردن موضوع اصلی)، قایم شدن در چادر منفیها ( با ذکر منفیها خود را مثبت نشان دادن)، عوام گرایی، جوگرایی، بیگانه با سئوال و پژوهش، عدم تفکر و عمل مستقل، خرافه گرایی (تحت نام نماد و غیره)، احساساتی ( به کارگیری عدم منطق)، انزوا گرایی( عدم همبستگی آفرینی) ، منم-منم گویی، تهدید، و مانند اینها از جمله خاصه هایی ست که ما در گرایش جاری، کم و بیش شاهدیم.

به قول دوستی اینها همه معلول اند، علت این آسیبها چه میتواند باشد ؟
- گفته شده علت « فلسفه ی موجود» این جریان است. تئوری « ترکیسم و شاخه هایش».
- باز گفته شده مشکل و علت« تئوری و فلسفه ی موجود این جریان نیست» بلکه مشکل
«سیاست عملی غیر مستقل» این جریان است که مستقل عمل نمیکند. دیگران برایش تصمیم میگیرند.

- سئوال طرح میشود اگر چنین است ، پس علت این « سیاست عمل شده ی غیر مستقل یا خطا» چیست؟
- آیا در « تئوری ، از یک طرف، و از طرف دیگر ، علاوه برآن، درحفظ و تأمین منافع " مادی-سیاسی گروهی» نیست؟
- آیا میتوان گفت، علت اصلی ، همان « تئوری ناصحیح ، و منافع گروهی ناصحیح»ست؟ که در کل از مبنای فکری یا تئوری ناصحیح بر میخیزد، چرا که بدون فکر صحیح، عمل صحیح ممکن نیست؟

تئوری جنبش آذربایجان (پیشه وری) که " دموکراتیسم" بود، منهای امید کاذب به عمو یوسف، آیا با امتحانی که در تاریخ خود کرده ایم، درست در نیامده ؟، و اکنون به حق در داخل و در فرهنگ بشری از آن دفاع نمی کنیم؟ اگر پاسخ مثبت است پس چرا این تئوری را آلترناتیو « تئوری ترکیسم و شاخه هایش» قرار نمیدهیم، که هم در ترکیه و هم در جمهوری آذربایجان عملا شکست خورده است، و حتی در فرهنگ جهانی هم نمی توان از « یک تئوری و دولت ترکیست» دفاع کرد؟
آیا صحیح نیست روی تئوری آلترناتیو ،« دموکراتیسم»، که یکسال هم آنرا آزموده ایم، عمیق بیاندیشیم؟
آیا توجه داریم که جمع کردن دموکراتیسم با ترکیسم، مانند جمع کردن جمهوریت با ولایت فقاهتی ست. که یک تضاد آشکار است
و می ترکد؟ همچنان که تئوری آقا دارد منفجر میشود بعد از تلفات میلیونی؟

ادامه دارد