Skip to main content

ادامه

ادامه
آ. ائلیار

ادامه
مسئله اتنیکی و حقوق
----------------
برگردیم به موضوع اتنیکی که از آن سخن آغاز کردیم.
برای حل مسئله ملی نیاز به دموکراتیسم هست نه ناسیونالیسم:
تا چه رسد به ترکیسم و شاخه هایش.
مشکل ملی یا عمومی مردم در منطقه بومی خود، مانند آذربایجان، چیست؟ نقض حقوق در عرصه های سه گانه، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، و غیره.
اینها مشکلات حقوقی اند و با تأمین حقوق برابر یا عادلانه حل میشوند. حق تعیین سرنوشت و حق جدایی نیز جزو حقوق است و از راه تأمین حقوق قابل حل است.
عدم دیکتاتوری، استقرار نظام دموکراسی چه در آذربایجان و چه در کل ایران در قدم اول یک مشکل سیاسی ست. و از راه
عمل جمعی دموکراتیک می تواند حل شود. یعنی دیکتاتوری با جاری شدن روابط دموکراتیک ، دموکراسی، توسط همه مردم ایران می تواند حل شود. یک خلق نمی تواند خود را به تنهایی رها کند.

چند خلق یا ملت تحت ستم نیز نمی توانند بین خود اتحاد ایجاد کنند.« تز اتحاد خلقها، منهای خلق فارس» ، ایده ی درستی نیست.
یک خلق تحت ستم دیکتاتوری را که حتی فرهنگ اش نیز تحت ستم حکومتی ست، و حق نفس کشیدن ندارد ، نمی توان از اتحاد و همبستگی حذف کرد. گروهی که لایق کنار نهاده شدن اند، تبعیض طلبان اند. چه حکومتی و چه غیر حکومتی.
1-جدایی یا اتحاد با انتخاب مردم آذربایجان از راه دموکراسی قابل حل است.
2- حقوق سه گانه ی نقض شده از راه تأمین قانونی آنها قابل حل است.
3- ایجاد دموکراسی در کل مملکت با همبستگی برای دموکراسی، رفع تبعیض و عدالت اجتماعی قابل حل است.
4- نظام فدرالیسم برای ایجاد دموکراسی رهگشاست. در این دموکراسی شرایط برای اتحاد یا جدایی قانونی و مسالمت آمیز
فراهم میشود.
---
این راه دموکراسی برای جدایی یا اتحاد داوطلبانه است. و راهی ست به سود همه.
---
اما ادامه این راه « تربیت دموکراتیک و آگاهی دموکراتیک» و همبستگی دموکراتیک لازم دارد که متاسفانه نیروهای ما
فاقد این خاصه ها هستند. چاره این است که در ایجاد این شرایط تلاش شود. در غیر این صورت وضع سیاسی اسیر حوادث خواهد شد. در نتیجه سه حالت پیش خواهد آمد:
1- بیگانگان با دیکتاتورها آلترناتیو خواهند ساخت
2-یا جامعه دچار هرج و مرج خواهد شد. و احتمالا جنگ داخلی.
3- حکومت اسلامی خود را از سرنگونی نجات داده بعد از کشتار عظیم به کارش ادامه خواهد داد.
4- هر حالتی پیش آید به استقرار دموکراسی مورد اشاره در بالا منجر نخواهد شد. که به زیان همگان است.
----
نتیجه ی این حالتها آن است که راه حل خردمندانه همان راه دموکراسی عمومی ست.
- آیا در این شرایط خلاء قدرتی پیش خواهد آمد ؟ که ملتها بتوانند برای استقلال خود از آن سود جویند؟
- اگر هم این خلاء پیش آید خلقها بخاطر عدم اتحاد در درون نیروهایشان قادر به این کار نخواهند بود.
البته شرایط کردها استثنایی ست و آنها ممکن است این امکان را برای خود فراهم کنند.
- از دید من تز سود جستن از خلاء قدرت برای اعلام جدایی و حفظ استقلال، با وضعی که فعالان ما در آذربایجان خواهند داشت- سازماندهی و امکانات - و مشکل آفرینان کرد و فارس، حفظ استقلال ممکن نخواهد بود. این راه جنگ و کشتار است.
استقلال در دموکراسی امکان پذیر است. باید برای ایجاد دموکراسی کوشید اگر میخواهید خلق انتخاب دموکراتیک و آگاهانه انجام دهد. در خلاء قدرت ، با عدم آمادگی، که این آمادگی تنها در دموکراسی برای آذربایجان ممکن است،اعلام استقلال ، ماجراجویی ست.
---
آذربایجان واحد: هر وقت هر دو آذربایجان دارای آن شرایط شدند که با هم تصمیم بگیرند میتوانند موضوع را دموکراتیک حل کنند. اما این شرایط اکنون تنها یک خیال است. و مارا با خیالات کاری نیست.
---
با توضیح این مسایل متوجه میشویم که برای حل مسئله ملی ما تنها به « ابزار حقوقی و دموکراسی» نیاز داریم و نه به
ترکیسم و بوزقورت ایسم و تورانیسم و آذربایجانیسم و غیره.
--
با ناسیونالیسم و ترکیسم و شاخه هایش می توان ، آدم جمع کرد، عوام گیری نمود، می توان حتی خمینی شد، ولی نمی توان دموکراسی ایجاد کرد و به آذربایجان دموکراتیک رسید.
این تئوری و شعار ها میتوانند احساسات را تحریک کنند، آدمهای صد آتشه جمع کنند ولی قدرت ایجاد درک و آگاهی دموکراتیک ندارند و از آنان نیز سازندگان دموکراسی برای آذربایجان درنمی آید.
از اینروست که میگویم حل مسئله ملی آذربایجان نیاز به دموکراسی دارد نه ناسیونالیسم.