Skip to main content

وضعیت بحرانی سوسیالیستهای

وضعیت بحرانی سوسیالیستهای
Anonymous

وضعیت بحرانی سوسیالیستهای آذربایجان و مشکل پانترکیسم
---------------------------------------------------------------------------
اخیرا در بحث" آسیب شناسی جنبش ملی آذربایجان" چپ ها و سوسیالیستها بارها به مسئله ایدئولوژی پانترکیسم، سیاستها، استراتژی و روشهای پانترکیسم بعنوان یکی از مشکلات اساسی جنبش ملی و دمکراتیک آذربایجان اشاره کردند. اما انتقاد بدون ارائه آلترناتیو سوسیالیستی چندان موثر نخواهد بود. در این باره به چند نکته می پردازم.
1 - جنبش راست و ناسیونالیست در آذربایجان تاریخ و سابقه مبارزاتی کمی دارد. جنبش ملی و دمکراتیک آذربایجان تا دو دهه پیش تحت تاثیر و نفوذ جناح چپ بود. دولت فاشیست ایران بعد از اشغال مجدد آذربایجان و ساقط کردن "حکومت ملی آذربایجان و جمهوری دمکراتیک آذربایجان" وحشیانه سوسیالیستها را زندانی، کشتار و قتل و عام کرد. فرقه دمکرات آذربایجان تبعید شد و

بلاخره به دام حزب توده، چپ شوونیست و ایرانگرا افتاد. با تشکیل جریانات چپ چریکی و دیگر احزاب چپ ایرانگرا، چپ آذربایجان استقلال خود را از دست داد و ایرانگرا شد و مسئله ملی آذربایجان در مبارزات چپ تا حدود زیادی اولویت خود را از دست داد و بلاخره شکست "سوسیالیسم موجود" و سرمایه داری دولتی در روسیه که پایگاه سیاسی و ایدئولوژیک چپ شوونیست و جهانی بود توازون قوا را به نفع جریانات و نیروهای راست و ناسیونالیست تغییر داد.
2 - ناسیونالیسم آذربایجان شمالی که بشدت از اشغال و استعمار سوسیال شونیسم روسی خشمگین بود به گذشته یعنی به ناسیونالیسم و پانترکیسم رسول زاده و ترکیه پناه برد و پرچم پانترکیسم را برافراشت. از سال 1992 فعالین ملی گرای آذربایجان جنوبی که تحت تاثیر ملی گرایان آذربایجان شمالی و ترکیه بودند، مسیر پانترکیستی را پیش گرفتند و آنرا الگو و چراغ راه مبارزاتی خود کردند. تاریخ رشد اندیشه های پانترکیستی در آذربایجان جنوبی از تاریخ به حاکمیت رسیدن ائلچی بئی و حزبش آغاز میشود و بعد از انقلاب اسلامی و حتی در جریان شریعتمداری نامی از پانترکیسم و نامی از رسول زاده، ائلچی بئی و همانطور نامی از نژاد و خون تورک و توران نبود. .
3 - جناح ناسیونالیستی و پانترکیست در آذربایجان ریشه ندارد و از گذشته تاکنون حزبی فراگیر؛ برنامه سیاسی، رهبر و سنت جا افتاده ای در آذربایجان نداشته است. این جریان فاقد تاریخ، تجربه و مبارزه است. جریان راست، ارتجاعی و ناسیونالیست در داخل جنبش ملی اذربایجان از چپ و سوسیالیست هراسان است. از اینرو ناسیونالیست آذربایجانی انتخاب دیگری نداشت و بدینگونه به سنت ها و گرایشات فکری ناسیونالیستهای ترکیه و آذربایجان شمالی متوسل شد. اگر امروز ایدئولوژی پانترکیسم، رهبران و شخصیتهای پانترکیست ترکیه و آذربایجان، نمادها، استراتژی فرا ملی ترکیه، اسطوره و توتم گرگ گرایی، پرچمهای ترکیه و آذربایجان و شعارهای پانترکیستی از آنها گرفته شود، انها خلاح سلاح شده و چیزی برای گفتن ندارند. ناسیونالیسم آذربایجانی از لحاط فکری، سیاسی و تشکیلاتی بسیار فقیر و محروم است. این جریان فکری و سیاسی حتی از جانب پایگاه طبقاتی اش یعنی بورژوازی آذربایجان هم حمایت و پشتیبانی نمی شود و حیات آن در آذربایجان به نخی آویزان است و در بحران، تشتت و ضعف بسر میبرد. اگر اکنون تاریخ شکل گیری ناسیونالیسم آذربایجانی و پروسه فعالیت و پراتیک آن نوشته شود چیزی مهم، مثبت و افتخار آمیزی بجز تخریب در آن یافت نمی شود.
4 - جریان راست ناسیونالیست، ترکگرا - پانترکیست، بوزقورد و تورانچی که همگی در اساس متحد الفکرند نقطه ضعف بزرگ جنبش ملی و دمکراتیک آذربایجان هستند. آنها بعنوان نماینده طبقه سرمایه دار، تاریخ آذربایجان را تحریف میکنند، به اسطوره سازی و توتم پرستی مشغول هستند، رهبران ترکیه را رهبران آذربایجان معرفی میکند. زبان، ادبیات، فرهنگ و منافع ترکیه و آذربایجان شمالی را به دار و ندار آذربایجان جنوبی ترجیح میدهند. هدف و استراتژی توران و دنیای تورک را به مرکز فعالیت های خود تبدیل کردند. پرچم ترکیه و آذربایجان شمالی را پرچم آذربایجان جنوبی معرفی میکنند. خون تورک، نژاد تورک، وطن تورک، دنیای تورک و برقراری امپراطوری اسلامی نژاد تورک را مطرح میکنند و از مسیر مبارزه ملی و دمکراتیک مردم آذربایجان دور شدند و برای برقراری مجدد امپراطوری عثمانی، امپراطوری گوک تورک و دنیای تورک مبارزه میکنند و اذربایجان را مانند رسولزاده در قلمرو این امپراطوری بشمار می آورند.
5 - جریان راست که عناوینی مختلف دارد، جریانی ضد دمکراتیک است. این جریان یکی از گرایشان و جریانات موجود در جنبش ملی و رهایی بخش آذربایجان میباشد. این جریان مخالف هر نوع آزادی میباشد. این جریان شخصیت پرست، اسلام گرا،
-----
ادامه در کامنت بعدی