Skip to main content

فلک را سقف بشکافیم و طرحى نو

فلک را سقف بشکافیم و طرحى نو
Anonymous

فلک را سقف بشکافیم و طرحى نو در اندازیم.
دوران پسا فروپاشی به اصطلاح سوسیالیسم واقعا موجود در شوروی و بلوک شرق شرایط نوینی را در دنیا ایجاد کرد که با استفاده از مدلهای قدیمی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قادر به تبیین درست از اوضاع دنیا نخواهیم بود.
بطور خلاصه به چند نکته که باید تحلیل بشوند اشاره میکنم.
- دین و مذهب همیشه سیاسی بوده اند و ابزار استحمار، استعمار و استثمار مردم. دینکاران رفيق قافله و شریک دزدان، هم از آخور میخورند هم از توبره. این مسئله نه کاذب بل همیشه واقعی و عریان بوده است.
- رفاه و عدالت اجتماعی تا حدود زیادی در اروپا حل شده و لزوما احتیاجی به سوسیالیسم ندارد.
- به گفته چرچیل دمکراسی بدترين نوع حكومت است غیر از انهایی که قبلا امتحان شده اند. پر بها دادن به تشخیص و دانش و اطلاع مردم منجر به رای به جمهوری اسلامی، خروج بریتانیا از اتحاد اروپا و انتخاب ترامپ میشود...

بیشتر رای دهندگان به ترامپ کارگرها بودند. هر کسی با شعارهای آتشين میتواند خلق را بسيج کند بنابراین " خلق و توده ها" میزانی برای درستی سیاست نمی توانند باشند.
- تضاد عمده در جهان امروز نه تنها بین سرمایه پیروز و لشگر شکست خورده کار است بل بیشتر بین اشکال مختلف خود سرمایه داری است.
شکست شوروی و در پی آمد آن تشکیل سرمایه داری مافیایی در آن کشور و ظهور وحشیانه ترین نوع سرمایه داری در چین که حاضر به بازی با قوانین سرمایه داری در غرب نبوده اند اردوی سرمایه داری را چند قطبی کرده است. استفاده از تضاد بین اینها میتواند برای جنبش هویت طلبی نتیجه آور باشد.
قبلا نوشتم که ما کنشگر ارمانگرا داریم ولی کنشگر سیاستمدار نداریم. سیاست هم یعنی گرفتن نتیجه از شرایط واقعا موجود!
جنگ چیز وحشتناكی است ولی یک سیاستمدار میتواند از ان نتیجه مساعد بگیرد. موفقیت اقلیم کردستان نتیجه حمله امریکا و بریتانیا به عراق بود. استقلال ملیتهای یوگسلاوی سابق نمونه دیگریست.
بجای افکار کلی، سوسیالیسم جهانی تروتسکی و انتظار به روشن شدن و سكولار شدن و دمكرات شدن خلایقی که هنوز در اب و هوای " مار این است یا آن" به سر میبرند، باید یک نهاد سیاسی از نخبگان هویت طلب ایجاد کرد که در تماس با دول منطقه و امریکا و اتحاد اروپا بتوان اعتبار سیاسی یافت و در برهه ضعف قدرت مرکزی اعلام استقلال کرد.
تضاد عمده در آزربايجان در این برهه نه بین سرمایه و کار بل بین شوونیسم فارس و هویت و بقای ماست.