Skip to main content

« مثلث اسارت یا آزادی»

« مثلث اسارت یا آزادی»
آ. ائلیار

« مثلث اسارت یا آزادی»
«اوچ بوجاق میدان»
---------------
1-«حقوق» مقوله ای ست که ما را به سه میدان مبارزه - تبعیض، بی عدالتی، دیکتاتوری- رهنمون میشود. در میدانهای این مثلث است که مجبوریم تکلیف خود را با «خویش» و «موانع زندگی» اجتماعی مان روشن کنیم. اینجا «میدان مثلث بردگی و آزادی»ست. اگر پیروز شدی آزادی و گرنه برده ای.

2- برای پیروزی ، نیاز به « آزادی روح ، آزادگی» داریم. تاکنون هر آنچه که غیر از « حقوق» مطرح کرده اند ،
فاقد « دلیل و منطق و استدلال» بوده اند و از این رو نیز فاقد اعتباراند و ضروریست به دور ریخته شوند. و جای آنها را لازم است با درک « فلسفه حقوق» پرکنیم.
باید از « میدان سنگلاخ» کنونی گذر کنیم. از « میدان خرافات و خیالات و ماجراجویی ها» . از « بوزقورتیسم،تورانیسم،ترکیسم، و شاخه هایشان و عوارض شان و آدمهایشان».
بو « داشلیقدان » گئچمک گره ک.

3- با رها شدن از « داشلیق» حاضر، از عوام گرایی ، یعنی از« ترکیسم و شاخه هایش» میتوان « جبهه ی متحد» تشکیل داد. و متحدا با مسایل محیط برخورد کرد. آنوقت دیگر محیط مجبوراست « نیروی متحد» را به حساب آورد. «نیروی پراکنده و عوام چی» به درد که نمی خورد هیچ، خیلی هم مشکل ساز است. سو آپارا بیلمز-گیلیف آغزین یاش ائله ر. خود مانع بزرگ رهایی میشود. همچنان که شده است. علت بردگی ما تنها محیط نیست، بلکه ما با دستهای خود هم خودمان را برده کرده ایم. و در اسارت ستم سه میدانیم. اسارتگران ما «خود و دیگری» هستند. از هر دو باید خلاص شد.

4- ضروریست سه حقوق (فرهنگی، سیاسی، اقتصادی ) را در سه میدان مطرح کرد. و «حق انتخاب» را .و از طرح چیزهای غیر لازم باید دوری نمود. اوچ میدان -اوچ حقوق(سه میدان-سه حقوق).
5- فعال تأمین حقوق( حقوق چو» هر آن کسی ست که تحت تبعیض و ستم قرار دارد و حقوق اش نقض شده است. و آگاه است که به هر طریق خردمندانه و مسالمت آمیزی که میتواند لازم است برای کسب «حقوق خود و همگان» تلاش کند.

5- فعال کسب حقوق، لازم است نخست استقلال فکری و عملی خود را تأمین کند. برای اینکار « هیچ چیز را نباید بدون دلیل و استدلال و اثبات و تحقیق کافی» بپذیرد. لازم است در همه حال با مغز خود بیاندیشد نه با مغز دیگران.

6- « حزب اللهی گری، فالانژ باری» بدرد نمیخورد. از شعار های « رهبرما، رهبرما» باید دوری کرد.
شعار و جواب « رهبرما خمینی- قورت یئدی، قالدی بینی» را تجربه کرده ایم.

7- « احساسات» چیغیر-باغیر، بس است. نیاز به ارائه ی فکر، منطق، استدلال و اثبات و پژوهش داریم.
کسانی که ادعا میکنند این چیزها را متوجه اند، نوشته های چند خطی شان نشان میدهد « هیچ فکرو منطق و دلیل و استدلالی» در آنها وجود ندارد.تنها « بیر اوووج تعصب، دویغو، چیغیر-باغیر» تحویل داده اند.
از این خاصیت و مرحله باید گذر کرد. وگرنه رهایی ممکن نیست.

8- علاقمندان میتوانند روی فلسفه حقوق که اینجا مورد اشاره قرار گرفت و عرصه هایش مطرح شد پژوهش کنند و ببینند آیا میتوان به همه ی مسایل مبرم از این راه مهم پاسخ داد یا نه؟
این فلسفه لازم است مسئله همبستگی در محیط کوچک و بزرگ را نیز برایمان حل کند. نباید مسئله مهمی را بی پاسخ بگذارد. و نشان دهد چه ارتباطی با فلسفه « سئوگی-قورتولوش» دارد.

9- در بین روزنامه نگاران قدیمی ترکیست که همه خارجی و بیگانه با محیط ما و بخصوص محیط امروزی ما هستند، بیهوده به دنبال « فکر راه گشا و اندیشه»نگردید؛ وجود ندارد. و یافت نشود. اگر چیزی بود تاکنون روشن شده بود.
فکر استقلال، از زمان امپراطوریها در ذهن خلقها شکل گرفته است و بیان کرده اند و برای آن نیز رزمیده اند، هیچ ربطی به تکرار این فکر توسط این یا آن نویسنده ندارد.
از سوی دیگر نتوان منجم بود و شد و برای « خلق و ملتی» سرنوشت تعیین کرد؛ سرنوشت را خود مردم « انتخاب» خواهند کرد.
نظرها بیان میشود ولی راه و تصمیم را خلق « انتخاب» میکند که حق اوست. نباید راهی را « تنها راه رهایی» قلمداد کرد. و خیال بافی نمود. تنها شرایط آینده میتواند بگوید چه باید کرد. و راه حل عملی چیست.