Skip to main content

دوست عزیز می نویسد:«غرض از

دوست عزیز می نویسد:«غرض از
آ. ائلیار

فکرکردن یعنی چه؟ چطور میتوان فکر کرد؟

دوست عزیز می نویسد:«غرض از نقل قول سید حسن تقی‌زاده مبنی بر "پیامبر" بودن رسول زاده، این است که به شما بگویم که، اگر تقی زاده چنین اعتقادی دارد، بمعنای این نیست که شما هم آن را بپذیرید و مقدسش بدارید، ولی از شما بعنوان یک روشنفکر آذربایجانی انتظار می رود که این را بر آذربایجانی ها و آذربایجانچیها خرده نگیرید. وگرنه این می تواند به منزله "کاتولیک تر از پاپ" بودن تلقی شود .
وانگهی، غیر مقدس بودن رسول زاده به معنای نژادپرست بودن و هیتلرچی بودن او نیست.»

-عزیز جان، علائق شخصی،شخصی ست، و برآن نتوان خرده گرفت.اما وقتی چیزی برای « دیگران» هم مطرح میشود، البته که
آنها هم حق دارند مسئله را در ترازوی « رد-و-قبول» قرار دهند. رسول زاده، ائلچی بئی، و دیگران، وقتی به عنوان « صاحب نظر»، و « رهبران فکری» معرفی میشوند، حق خود میدانم که آنها را سبک سنگین کنم.

از طرف دیگر وظیفه ی اجتماعی یک روشنگر است که نظر خود را پیرامون مسایل دوران خود بیان کند .
این فعالان سیاسی( ائلچی بئی و رسولزاده) ، که من افکارشان را مطالعه کرده ام ، اندیشه ای برای ما ندارند. و در زمان خودشان نیز نتوانستند راه درستی بروند.
--
حالا ، هر فرد، و هر گروه، خود داند چگونه با این نویسندگان برخورد میکند.
لازم است آثار آنها را بخوانند،با «دانش آنالیز و نقد و بررسی» و تحلیل علمی، مطالب را بسنجند .
--
امیدوارم توجه داشته باشید که برخورد با اندیشه و اعمال یک نویسنده و سیاستمدار ، نمی تواند در بعد شخصی محبوس شود، لاجرم، مانند هر نویسنده ی دیگر در بعد عمومی و «فضای اندیشه و عمل» مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.
--
دو نویسنده ی نام برده در «عرصه اندیسه و عمل سیاسی» سخن قابل توجهی برای مسایل ما ندارند.
-
مشکل آنها این بود که « بلد نبودند چطور فکر کنند». این مشکل را ما هنوز هم در فضای سیاسی و روشنفکری خودمان داریم.
« روش اندیشیدن، و تفکر» کمبود عرصه ی سیاسی و فکری ماست.
بخشی از این کمبود میتواند از راه خود آموزی « فلسفه و منطق » جبران شود.
اما کمتر کسی متوجه این موضوع ست و زحمت میکشد که کمبود را رفع کند.
---
روش نیاندیشیدن- متد اندیشه ی فضای روشنفکری ماست. بیشتر افراد عاشق اند« هوایی» حرف بزنند. و دئمی چیز بنویسند.
کار عمده چنین است.
اینان درِ تفکر را بروی خود بسته اند. زیانهای این کار را نیز دیده اند ولی باز دوست دارند « دئمی باشند و دئمی بیاندیشند». هیچ وقت زحمت به خود نمی دهند بروند دنبال این موضوع که چگونه میتوان « کتاب و سیب» قرار گرفته روی میز را شناخت؟ از هم تمیز داد؟ و چگونه میتوان به درون و بیرون آنها پرداخت؟ و بعد از دهها پرسش و پاسخ عاقبت باید چکار کرد که محیط دیگر و مورد علاقه پدید آورد؟
اینها نه روش اشکال جویی بلدند و نه روش اصلاح گری و درست سازی. نه روش طرح یک مسئله را بلد اند. تا چه رسد به یافتن جواب آن.
از مردم عادی انتظاری نیست اما از کسی که اسم خود را فعال سیاسی گذاشته حداقل شرایط و انتظارات را همه دارند.
--
مشکل ما اینه که فضای سیاسی ما عمدتا بلد نیست چطور میتوان فکر کرد!
تا این اشکال عمده را داریم راه بجایی نخواهیم برد.