Skip to main content

« چرا میتوان رسول را بخاطر

« چرا میتوان رسول را بخاطر
آ. ائلیار

« چرا میتوان رسول را بخاطر همکاری با ٱلمان هیتلری' هیتلرچی نامید ولی بخاطر همکاریش با استالین و نظام استالینی' نمیتوان به او استالینیست گفت ؟»
- رسول زاده دقیقاً بخاطر همان «همکاری اش» ، «همکار هیتلر» خوانده میشود.
- مکتبی به نام « استالینسم» وجود ندارد. که رسول زاده هم استالنیست باشد. ما مارکسیسم داریم و « سوسیال دموکراتیسم» .
-برای رسول زاده ، در « برنامه ی ترور های استالین» سندی نداریم که گفته شود « او هم شرکت داشته و همکار استالین در ترورها بود».
- استالین به خاطر رفاقت قدیمی و فعالیت سوسیال دموکراتیک مشترک به کمک او آمد. ارتباطی جز این برای من معلوم نیست.
--
برای همکاری رسول زاده با هیتلر رجوع شود به موضوع « لوژیون آذربایجانی و سوگند نامه ».
--

-«زبان کتبی ﴿یا ادبی﴾ را نمیتوان به لهجه ها و شیوه ها تقسیم کرد.»
-زبان کتبی جنوب و شمال در حد دوشیوه ی متفاوت نگارش طبق آثار کتبی دو طرف واقعیت است و نویسندگان بدون توجه به این تفاوت نمی توانند اثر ادبی بنویسند.

«نوشتن به زبان آذربایجان خودمان» یعنی نوشتن به زبان مردم جنوب. مردم روستا ها و شهرهای جنوب.یعنی به زبان حیدر بابا- سهندیه- حبیب ساهر- معجز شبیستری، سهند، اوختای و...
منظور از «زبان مردم جنوب» نه زبان شفاهی بل «زبان ادبی هنری» جنوب است.
در شمال میگویند« یئدی ایل بوندان اول» ما در جنوب میگوییم « یئدی ایل بوندان قاباق» و ...
اگر من در داستانی بنویسم:« ابولفضل بهنگام گردش در شاهگولو ی تبریز گفت : من یئدی ایل بوندان اول اورمونو گؤرموشم». این جمله از نظر "دانش ادبی" در زمینه دیالوگ شخصیتها نادرست است. چون تبریزی به زبان باکویی صحبت نمیکند.
جمله هایی از رمان «خوابهای سنگی» نقل میشود :
Artist "ehtiyac" kəlməsini eşidən kimi pistolet məsələsini ortaya atdı*
Xəstəni koridorun tən ortasıyla ayrı bir korpusdakı əməliyyat otağına aparırdılar*
Əməliyyat otağı hündür tavanı, iri aynaları olan geniş tikili sahəsi idi*

با زبان ادبی جنوب «تفاوت» ندارد ؟

-جمله هایی ازرقیه کبیری-نویسنده وسراینده اهل جنوب.به نقل از«کؤله» و« سو شیریلتیسی»-که واژه های جنوب براحتی در آنها به کار گرفته شده اند:
ساعاتین زنگی دورمادان چالیر. سانکی ماشین سیقنالی‌دیر. دیت- دیت…دیت- دیت…دیت- دیت…
آتامین ماغازاسیندا، تره‌زی دیبینده‌‌‌کی داشلار سیرایلا بیر به بیر کیپریکلریمدن آسلانیر.
کیتابخانامداکی سیقنال سسینی یامسیلایان ساعاتین زنگینی سؤندورورم. گلین ماشینین سسی کسیلیر.
شامپو قابیلاریندا بیر شئی تاپماسامدا باشیمی سویون آلتیندان چکمیرم، اوزانیرام کاشی لرین اوستونده.
ایندی عومومی حاماملاردا دا سئوگی شعری یازیب، آلتیندا بیر یئکه اوخلو اورک چکیرلر.

این همان تفاوت است که ضروریست رعایت شود. و صدها و هزاران مثال دیگر هست که رعایت این تفاوت را در ادبیات "الزامی میکند.
در زبان شمال، زبان روسی و در جنوب زبان فارسی-عربی به زبان ما تأثیر داشته اند. اما زبان ما زبان مردم جنوب است. که در آثار ادبی هم منعکس شده. با همه این تفاوتها « شمال هم وطن فرهنگی ماست.»
نکته اینجاست که «این زبان» با زبان شمال و ترکیه و جاهای دیگر «تفاوت»دارد.
ادبیات جنوب برای پیشرفت خود لازم است بدون تقلید راه خود را مستقلاً برپایه «زبان ادبی» خود و نوآوریهایی که میکند ادامه بدهد.»نکاتی پیرامون ادبیات نوین آذربایجان(ایران) http://www.iranglobal.info/node/19642

شمال و جنوب درعین حال که در « اصل قضیه» زبانشان واحد است.در عین حال نیز در« فرع قضیه» واحد نیست. و این «فرع» در «آفرینش هنر» ضرورت دارد «مورد توجه قرار گرفته و حفظ» شود. ادبیات جنوب ، ادبیات زبان جنوب است. که همه خاصه ها طبق اصول «هنر» لازم است رعایت شود. یک قلمزن جنوب در داستانش، اگر از زبان کاراکتر اهل جنوب ،به جای :
?İndi nəyə gəlmisən بنویسد،?Bu vədə nəyə gəlmisən با اجازه، به دلیل عدم رعایت «اصول هنری» راحت باید این نوشته را به سطل آشغال انداخت. و همینطور عکس قضیه نیز صادق است.
-
رجوع کنید به ترجمه هایی از آثار کافکا که در شمال کرده اند و بدرد جنوب نمیخورند ، باید از نو به شیوه ی جنوب ترجمه شوند.
همینطور است بسیاری از آثار دیگر.
شمال شیوه ی کتبی خود را دارد که شیوه ی جنوب نیست-علی رغم اشتراکات زیاد.علی رغم اینکه در کل یک زبان است اما طبق
دو تاریخ مختلف دو شیوه و لهجه ی نگارش دارند و نویسنده ی ادبی مجبور است به آن توجه کند.
شعر و نثر من نمی تواند شعر و نثر شمال باشد و به عکس. ما به دو دنیای مختلف تعلق داریم.