Skip to main content

جناب سازاخ سلام؛

جناب سازاخ سلام؛
بهنام چنگائی

جناب سازاخ سلام؛
نوشته اید:
نابرابری باعث رقابت و تکامل جامعه می گردد، از بین رفتن رقابت و تضاد باعث ایستائی جامعه و پیدایش رهبرانی چون استالین راهزن و یا برژنف پینه دوز بیسواد بعنوان رهبر دائم العمر در شوروی می گردد و...

دوست عزیزم سعی کنید همیشه در دایره تم مقاله بمانید. بارها نوشته ام که بمن چه ربطی دارد استالین که و چه بوده است. پیرامون شناخت بهتر او تا حالا میلیاردها برگ و کتاب نوشته شده، و همچنانکه می بینیم هنوز عده ای با او مخالف و بخشی نیز همچنان موافق اش هستند. بنا بر این ول کنیم موضع حاشیه ای را و برگردیم به موضوع رقابت!

آقای سازاخ! شما نگاهی اقتصادی و پیش از آن بورژوائی به مفهوم پیچیده ی رقابت دارید. زیرا: رقابت تنها یک بعد جاهطلبی و اکونومیک ندارد که شما آنرا می پسندید و محرک تحول ساختاری و پویائی جامعه ی بشری می دانید و آنرا شاخص تضاد، و طبعا ستیز با ایستائی برمی شمارید.

حتی اگر از دید شما به موضوع رقابت نگاه کنیم، بسادگی خواهیم دید که بین آدم های نابرابر، هرگز نمی تواند رقابت سالم و مشوق پویائی و سازندگی وجودداشته باشد. تناقض و تضاد دیالکتیک پدیده ها را که هرگز سازش پذیر نیستند، فراموش نکنید.

آیا شما جنگ و ترور کور و کودن امروز جهانی، و همین تازه ترین آن در تهران را نمی بینید؟ در یکسو 99%ها قراردارند که قریب به اتفاق آنها اگر چند ماه حقوق دریافت نکنند، زمینگیرترمی شوند. و در سوی دیگر ثروت 10 نفر برابر با دارائی بیش از 60% شهروندان جهانی ست. و چرا؟ چرا اکثریت مردمان جهان فقیر ما، دچار ستم و گرسنگی و جاهطلبی یک مشت مفتخور ناتوئی شده اند که بر هستی همگان زور می رانند. مگر در میان اینان ( که رابطه کاه با کوه)است، می تواند رقابت برابر و سالم موصوعیت داشته باشد؟ تاژه اگر درک ما از رقابت همانی باشد که شما می پذیرید!
(( بیائید به تناقض ها و تضادهای ویرانگر موجود ساده نگرانه و بی اساس ننگریم و به ناسازگاری های اننتاگونیستی و سازش ناپذیر جامعه ی بشری چنین خوشبیانه و راستگرایانه نگاه نکنیم.

من در مقاله ام سعی کرده ام به ابعاد کوچک علل پیدایش تروریسم که ریشه در نابرابری های ساختار بورژوائی نئولیبرال، شیوع بیماری بربریت فناتیسم و توحش طبیعی داعشیسم سنی و شیعی که محصول همین ساختار سیاسی اقتصادی نئولیبرالیسم است، تأکیدکنم. ساختار رقابت آزادی، ولی نابرابری که در خدمت به نو استعمارپیر امپریالیست ها، صهیونیسم و راسیسم نوفاشیست است. که توانسته پشتوانه تبعیض های ناروا و مظهر نادیده گرفتن قوانین نابرابر حقوق بشری شود و انسان گرسنه و بیدادرس را در برابر همدردان خود بنام اسلام و یا رقابت از دید شما بجان همدیگر ساده لوح بیندازد.

رقابت چهره های ناشناخته ی دیگری هم دارد: رقابت در همنوعدوستی، رقابت در اعتمادسازی، رقابت در شناخت همیاری ها و همکاری ها برای کشف راه های همبستگی، رقابت در ستیز با تجربه های خونین زندگی نوع بشری، رقابت برای انسان متعهد بودن، رقابت برای تسخیر بی ارزش سازی پول، رقابت برای سالم فکر، رقابت برای کمک به فردای بهتر و...

دوست من شناخت، دریافت و بینش ما محصول ایده و تفکرهای عصر برتریجوئی مذهبی و مالی و قومی ست. این شیوه و روش نگاه به دنیای واقعی، کمکی به دگرگونی لازم و حیاتی نوع نکرده و عملا هم وضع هولناک کنونی جز بازتاب بحق این فرهنگ پوسیده نمی باشد. بیائید این لقمه نان را از سفره ی خونین این ساختار ضدبشری نخوریم. هیچ راهی و ایده ای مطلق نیست. ما و جهان مان در حال بودن و شدن هستیم. اگر این اصل را فراموش کنیم، خود نیز بیمار و وامانده ایم.
تندرست باشید