Skip to main content

سلام جناب yaradiciliq؛

سلام جناب yaradiciliq؛
بهنام چنگائی

سلام جناب yaradiciliq؛

نگاه شما به طبقات و لایه های آن بیش از دو دهه است که محور دیالوگ های داغ میان طیف های چپ و کمونیست از یکسو، و در سوی دیگر طیف های راست، لیبرال دمکرات ها و سوسیال دمکرات ها بوده است. گفتمانی که با تئوری پایان تاریخ فرانتس فوکویاما تکوین یافت.

با فروریزی بلوک چپ و شاخ سینه کشیدن راست هار فوکویاما، جسارت یافت بگوید که جنگ طبقات نیز پایان یافت و آلترناتیو بشر همین ساختار پوسیده ی سرمایه سالاری نئولیبرال است؛ و هم او خواهد توانست دگرگونی تاریخی میان طبقات و جابجائی آنها بسود نقد(( انتاگونیسم کار علیه سرمایه)) بینجامد و بسود تحول اجتماعی طیف میانی فراروید.

چکیده ی نگاه مختصر و مفید او به تعارضات پیچیده و تاریخی طبقات چنین بود که می گفت: ساختار سیاسی ـ اقتصادی نئولیبرال در کشورها می تواند بکمک دولت های رفاه ( کینزی) رفته، و با گرفتن و دادن اعتبار مالی بیشتر،

و در خدمت به بالا بردن سقف زندگی کارگران چنان موثرافتد که تضاد طبقات را با سایش هردوسویه (طبقه کار و طبقه سرمایه دار)) رودرروسازد و به سود لایه های میانی دگرگون کرده بینجاماند. و همزمان می تواند موتور محرک رشد کمی و کیفی سطح زندگی برای همگان یا ( اکثریت شهروندان میانی) باشد که در دنیای گلوبال، حتما بسود نوع بشر خواهدشد.

فوکو در سال 1989 این تنوری را مطرح کرد و اینک پس از 28 سال غلط و پوچ بودن آنرا با چشمان خود می بیند. و ثمره ی گنگ و بی ربط این نظریه ی کاملا راست اش را با چشمان خیره و دهان باز مشاهده می کند.

زیرا: دامنه ی فقرها، فرارها، بیکاری ها، جنگ ها، ترورها و تضادهای کار با سرمایه بیشتر شده و طبقه ی سرمایه سالار هم هرچه بیشتر متراکم تر، مقتدرتر و انباشت هولناک دارائی های شان نجومی تر شده است.

بنا بر این حق نان و کار و آزادی نیروی کارمزد که 99% ها باشند هنوز بی پاسخ تر و ناممکن تر مانده، و این طبقه ی جهانی همچنان در برابر غارت ارزش افزوده ی کار تولیدی ـ خدماتی خود، توسط 1%ها ایسناده، و به بی رحمانه تریت صور ممکن این نبرد سرنوشت ساز ادامه دارد. و ناگزیر باید سرراست بگویم که این تئوری سعی در به ((سایه کشاندن بهره کشی انسان از انسان)) را داشت و می خواست این غارت جهانی را توجیه کند. همین!
باسپاس از پانویی تان