Skip to main content

ادامه دو کامنت قبلی:

ادامه دو کامنت قبلی:
آ. ائلیار

ادامه دو کامنت قبلی:
تئوری عمومی ( تئوری عام)، تئوری خصوصی( تئوری خاص)
---
مشکل تئوریک ما در آذربایجان به دو تئوری عام و خاص مربوط میشود.

تئوری خاص:

میدانیم که هرکس و هرگروه راه حل خاص خود را در اتباط با مسایل آذربایجان دنبال میکند. که سه گونه اند:
1- راه حل فدرالیسم، 2- راه حل جدایی ، 3- شکل یا قالب دیگر ( مانند خود مختاری، خودگردانی، و هر شکل دیگر، با روش عدم تمرکز گرایی یا حتی با تمرکز گرایی)
اینها سه راه حل « شخصی» یا « خاص» اند. و هر کس طرفدار یکی از آنهاست. و آزاد.
اما این راه حل شخصی بر اساس تئوری خاص فردی ، بنایش یک « تئوری عام» است. در تئوری عام همه ی این سه راه نکات مشترک دارند یا لازم است داشته باشند.

سه راه حل ارزیابی و سنجش خود را دارند. و ابزاری هستند جهت باز کردن قفل یا فقلهای ما در آذربایجان.
مشکل ما در آذربایجان " رفع تبعیض، ایجاد دموکراسی، برقراری حداقل عدالت اجتماعی، اداره ی امور خود، انتخاب راه زندگی جمعی( جدایی یا اتحاد در یک رای گیری عمومی در آذربایجان)" است. که کلا آنها را « مشکل آذربایجان» می نامم. تحت عنوان کلی « رهایی».
سه راه حل مذکور باید مشکل آذربایجان را حل کنند. اما کدامین راه حل عملی و بیشتر به واقعیت نزدیک است؟
هر کس راه حل خود را درست میداند و انتخاب کرده است.

از نظر شخصی من، به دلیل اینکه مشکل آذربایجان به تنهایی حل نمی شود باید آنرا در داخل مشکلات همه خلقها در جامعه ی ایران دید. راه حل درست مشکل ما نه تنها در جامعه آذربایجان، بل در جامعه ایران، قرار دارد، راه حل اش نه « فردی» بل
«گلوبال» است. یعنی مشکل جامعه آذربایجان وقتی حل میشود که مشکل همه خلقهای ایران( حتی خلق فارسی زبان) حل شده باشد، و از این رو نیز مسئله ما یک « مسئله ایران گلوبال » است. و نه « آذربایجان گلوبال».
مشکل آذربایجان در «همبستگی با همه ی خلقهای ایران- از جمله خلق فارس» میتواند حل شود.

اما سه راه حل ما به یک میزان در خدمت ایجاد همبستگی نیستند. راه سوم مشخص نیست چیست و عملگرد مطرحی هم ندارد.
راه حل « جدایی» در درجه اول « همبستگی» را نفی میکند. و حتی به خاطر ماهیت خود « همبستگی با دیگر تبعیض دیدگان» را نیز نفی میکند. « جدایی ها نفی اتحاد بین تبعیض دیدگان» است. با راه حل جدایی تنها عدم اتحاد تبعیض دیدگان شکل میگیرد. که نتیجه اش« عدم رهایی همه تبعیض دیدگان» است. « جدایی ها ایجاد اختلاف ارضی» میکنند و نتیجه است « عدم اتحاد» است. مانند آنچه که بین « کرد و ترک» وجود دارد. در میانه ی دیگر خلقها نیز چنین اختلافاتی و جود دارد یا براحتی میتواند پدید آید.
راه حل همبستگی آفرین در شرایط ما « فدرالیسم» است. البته ایجاد همبستگی از این راه نیز ساده نیست و سخت است. اما « به سختی عملی» ست.

هدف من نقد راه حلهای شخصی یا « تئوری خاص» هر گروه نیست. مثالی ست برای تشخیص تفاوت و تضاد تئوری عام و خاص.
در مقاله ی پنج اصل آمده که در کنار« اصول عام یا تئوری عام» هر کس میتواند راه حل شخصی خود راه مانند جدایی و فدرالیسم و غیره داشته باشد. و در حقیقت بحث موضوع تئوری خاص نیست بل تئوری عام است.
---
تئوری عام:
من در مقاله و در دو کامنت قبلی تاحدی به اصول عمومی تئوری عام اشاره کرده ام. اینجا هم توجه خواننده را باز به تفکر در پیرامون آنها جلب میکنم. انتخاب تئوری عام مثل تئوری خاص کار فردی ست و باید از راه « سئوال-تحقیق-نقد» صورت گیرد.
فکر میکنم فلسفه های اصول پنجگانه، دیدگاه عمومی را در مورد «مسایل آذربایجان و ایران» در اختیار ما میگذارند.
در این اصول مشکل آذربایجان در داخل جامعه ایران قابل حل قید شده است. آنچه به « انسان گرایی ، حقوق و دموکراتیسم» مربوط است دقیقا کل جامعه ایران را شامل میشود.
منطقی ست که تئوری خاص براساس تئوری عام قرار داشته باشد و تضاد آنها قابل حل نیست و راه حل را متلاشی میکند.
--
اگر کسانی فکر میکنند چیز مهمی در اصول پنجگانه قید نشده لطفا بنویسند که فکر کنیم.
--
گام اول نقد تئوری رایج، گام دوم تدوین تئوری عام، گام سوم تدوین و انتخاب تئوری خاص است.
این سه گام ، در بخشی میتواند جمعی برداشته شوند و در بخش بزرگ اش باید از راه « تحقیق» شخصی عملی گردد.
تأکید میکنم تئوری عام و خاص نباید متضاد باشند که همدیگر را نفی میکنند. و فرد در تضاد گیر میکند. همچنان که تئوری رایج
در تضاد عام و خاص گیر کرده و منطقاً متلاشی شده است.