Skip to main content

آقای سازاخ گرامی؛

آقای سازاخ گرامی؛
بهنام چنگائی

آقای سازاخ گرامی؛
مثل اینکه شما نمی خواهید دنیای بیرون از ذهن خود را ببیند و دست از "ایندویدوالیسم تماشاگری" بردارید. برادر من این چه استدلالی ست که کرده و نوشته اید:

کمونیستها هم همیشه همانند مادر دوستم سعی می کنند رل وصی قیم اومانیستی را در جامعه باز ی کنند.

نه جانم، کسی در او دوره و زمانه " شیرتوشیر" و آشوبزده ولائی نمی تواند بسادگی اعتماد اجتماعی توده ها را جلب، و سپس برای شان نقش ولی، وصی و جانشین بازی کند. خوشبختانه تجربه ولی فقیه مطلق، برای همیشه پته اش روی آب افتاده و بیداری اجتماعی رو به رشد و گسترش است و به هیچ نحله ی فکری، مذهبی، ناسیونالیستی، شوینیستی و ایدئولوژیکی اجازه دخالت نمی دهد.
بزرگترین فاجعه جامعه ما، پذیرش اراده فوق انسانی و غیرزمینی ست. شاید رفرماسیون اسلامی در راه باشد و بتواند در آینده قوانین آسمانی آخوندهای ریاکار را از زندگی سیاسی اقصادی حقوقی قضائی

قانونگذاری و...دوربریزد؛ و به تبع آن بتواند خودباوری انسانی طبقاتی جایش را بگیرد.

دوست من، همه ی هدف نگارش های بسیار ساده ام تنها معطوف به روشنگری پیرامون تضاد روابط سرمایه سالاری با حق و حقوق کارمردان است، و توامان افشاگری نیروهای مکار و ضدبشری استبداد مذهبی ست. که سردگی آخوندی را در جوامع غالب ساخته، و ضعف و ناتوانی را به توده ها باورانده اند. و خود در عینحال که سکت، کاست و انگشت شمارند، ولی بر خیل میلیونی مردم حکومت کرده و حاصل کار آنها را در روز روشن غارت می کنند.

(( و همه ی دعوای ما چپ ها و کمونیست ها هم همین است که به بیداری و هوشیاری و برپائی توده ای یاری رسانده و شتاب بخشیم.)) من در این وظیفه انسانی هیچ بهره ی مالی و یا... ندارم؛ مگر غرولند امثال و تحقیر شما که بهررو بردباری می خواهد!

بدون ملا و سرمایه سالار، زندگی بهتر و بسود فرهنگ کلان اجتماعی موفق تر می تواند هدایت شود. کارگران و توده ها این استعداد را دارند. آنها ضعیف و ناتوان نیستند و می توانند اراده سیاسی و اقصادی را مستقلا به پیش برند. همانگونه در همه عرصه تاکنون برده اند؛ و ملا و بورژوا طفیلی سفره کارمزدانند.

هستی موجود جامعه کلان بشری و در سرتاسر جهان محصول تلاش تاریخی کارگران و زحمتکشان و پیشینیان آنهاست. اما از خود پرسیده اید! چرا همین نیروی کار و زحمت اغلب نان خوردن کافی برای خود و خانواده اش ندارد؟

چرا آخوندهای کلاش توانستند بنام خدا و پیامبر شعور اجتماعی و توان اقتصادی و سیاسی ما را ربوده و هستی و کشورمان را به روز سیاه و برلبه ی پرتگاه نابودی بکشانند؟
پاسخ روشن است، مردم ما نه در دوره ی شاه و نه پس از آن شیخی فرصت تمرین تجربی خودباوری و خودمدیرینی را نیافتند. و به همین خاطر شاه و شیخ در طول اعصار، مصدر همه ی امور بوده اند و توانسته اند با پشتیبانی از هم، مردم را به آسانی بهسرسپردگی، تبعیت و بندگی خود بکشانند و قرن ها این شیوه: شاه سایه خدا و آخوند ولی خداست مجاب کنند.

خالا شما ما چپ ها و کمونیست ها را که پیوسته کباب بریان شادی و عزای هردو ساختار بوده ایم؛ و ده ها هزار از ماها به دار انتقام شاه و شیخ کشانده شده ایم، محکوم به ولی و وصی توده ها می کنید؟ شما حق دارید هرطوری که می خواهید در مورد ماها قضاوت و حکم صادرکنید.

اما ما نیروهای چپ و کمونیست به اراده ی آزاد و آگاه و مستقل توده ای و سازمانیابی طبقاتی باورداریم و برای تکوین آنها در همه حال شیپور بیدارباش را در دست داشته و هربزنگاه ضروری با آن فریاد دادخواهی مردمی را زده و می زنیم.
تندرست باشید