Skip to main content

نوشتم مشکل آذربایجان تنها در

نوشتم مشکل آذربایجان تنها در
آ. ائلیار

نوشتم مشکل آذربایجان تنها در آذربایجان حل نمیشود و « در ایران» قابل حل است. مشکل دیگر خلقها هم همینطور است.
چون هیچ خلقی به تنها یی نمی تواند بر مشکلات خود پیروز شود. مجبور است با همه ی خلقها از جمله خلق فارسی زبان « همبسگی» ایجاد کند. به این دلیل مشکل ما « ایران گلوبال» است نه «آذربایجان گلوبال». یعنی مشکل ما تنها در آذربایجان حل نمیشود.
حال معلوم نیست این سخن چه ربطی دارد به زبان یا ندیده گرفتن زبان آذربایجان. که دوست مان نوشته اند:
« شما میخواهید ماها باز از صفر شروع کنیم»
«زبان رسمی جبهه باید تورکی آزربایجانی باشد».
به نظر میرسد سخنانی ست « خیلی بیربط به موضوع».
---
برای روشنی بگویم «زبان آذربایجان ترکی آذربایجان است»
و میکوشیم قانونا و رسما نیز از کودکستان تا دانشگاه تعلیم داده شود.
---

و اما کامنت دوست دیگر که نوشته اند:
« هیچ یک از خواستها و اروزهای مردم ایران و یا خلقهای ایران با داشتن چند حزب و سازمان چپی به سرانجام نرسید . بیش از 70 سال است بر طبل چپ گرائی کوبیدند و اخوند بیرون اوردند . »

- اینکه خواسته ها با کوشش چپ تحقق نیافته و آخوند سرکار آمده ، خوب البته یک شکست است. درست.
اما شکست هزار بار هم تکرار شود دلیل بر « نا حق» بودن خواسته ها نیست. بل دلیل بر « عدم شرایط عینی و ذهنی، برای تحقق خواسته هاست. باید شرایط را آماده نمود اگر هزار سال هم طول بکشد.

« نظریه شما بیش از گروهی موافق اکثریت مخالف دارد . »
-بله درست است. اما اینهم دلیل بر نادرستی یا ناحق بودن خواسته های ما نیست. خواسته های انسانی نو همیشه اکثریت کهنه اندیش را در مقابل خود داشته و دارد. اما چشمه نو همیشه راه خود را از میان کوه کهنه ها گشوده است.

«در برابرانچه شما میخواهید سازمان مجاهدین و خود نظام اسلامی و اهل تشیع و حزب توده ووو. »
- بله خیلی ها مخالف اند . وجود اکثریت مخالفان باعث نمیشود که ما دست از حقوق و تلاش خود برداریم.

«برای ارزوی قومی وسیاسی خود باید زمان زیادی بگزارید . »
-ما سعی خود را میکنیم چه طول بکشد چه نکشد.

« ایجاد یک کشور مستقل حتا در صورت ازادی کاری بسیار سخت است و نمونه انرا در عراق شاهد هستیم .»
-بله کاملا درست است. اما تصمیم تصمیم اکثریت ملت آذربایجان است. که چه چیزی را انتخاب کند. اتحاد یا جدایی.
بستگی به تأمین شدن « اداره ی امور خود» دارد. اگر خلقی مطمئن شود و عملا ببیند در داخل ایران « حق اداره ی امور خود را دارد، و استقلاش محفظ است طبق قوانین، و آزادی و برابری اش کاملا تضمین شده است ، راه امنیت و پیش رفت دارد و از دموکراسی واقعی برخوردار است،» فکر نمیکنم هیچ خلقی بخواهد « جدایی» را انتخاب کند. انتخاب جدایی وقتی ست که استقلال و آزادی و رفاه و برابری در داخل ایران ممکن نباشد.

«شکاف در جهان تشیع و یا کشور شیعه یعنی ایجاد جنگ و خشونت و این شکاف به سود هیچ کسی نخواهد بود .»
-با سرنگونی حکومت شیعه ی ایران جامعه ما« با جنگ داخلی روبرو نخواهد شد». جامعه ایران و مناطق مختلف کشور
جامعه ی سوریه و لیبی و عراق و افغانستان نیست. سطح فرهنگ در جامعه ی ایران بسیار بالاست نسبت به کشورهای مذکور.
اگر حکومت سرنگون شده بخواهد با نیرو گیری از اسلامیستهای خارج از کشور، تولید « هرج و مرج» کند، جامعه آن توان عمومی لازم را دارد که این گونه سنگ اندازیها را « به کلی دفع» کند.

« هدف زندگی کردن است و زندگی را قربانی ارزوهای دور دراز و ناممکن نکنیم. »
- هدف ، « زندگی در آزادی» ست. نه زندگی در اسارت. زندگی در هر شرایطی هم شایسته ی انسان نیست.
ما میکوشیم آرزوهای عملی و قابل دسترس انتخاب کنیم و از اوتوپی ها دوری گزینیم. اما همه یک نظر ندارند. کسانی هم هستند که میخواهند اوتوپی را انتخاب کنند و بکوشند- خوب اینها هم آزاد اند برای آرزوهای خود سعی کنند.

«از اغاز ورود ارتجاع سیاه به ایران راستی چه کسی از ما ایرانیان زندگی طبیعی داشته است ؟»
- درست است. همه ی ما - همه خلقها ی ایران- به طریقی قربانی حکومت قبلی و کنونی اند. و از اینرو نیز باید از شر آن خلاص شویم.
اینجا « همبستگی» لازم داریم . و این را نباید فراموش کنیم.