Skip to main content

داشناک و جعبه سیاه

داشناک و جعبه سیاه
Anonymous

داشناک و جعبه سیاه
افندی داشناک، و یا "تبریزی ستاره دار " سابق
که تا دیروز خود را به عنوان روشنفکر مارکسیست به خورد خوانندگان میداد،
برای مهم جلولاندن خود، اسم مارکس و انگلس از زبانش

نمی افتاد؛
افکار بیمار خود را به مارکس و انگس نسبت میداد،
و تکیه کلامش این بود که گویا؛
" مارکس فیلسوف آلمانی چنین میگوید و چنان میکند،
گویا فلان چیز ائله است و بئله است".

بی آنکه گفته هایش کوچکترین ارتباطی با مارکس داشته باشد، ساده لوحانه فکر میکرد چون در هرز نامه هایش مدام
اسم مارکس و انگلس را پیش میکشد،
مردم فکر میکنند حتما آدم با سوادی است،

اما تصورش را هم نمی کرد خوانندگان سوادشان ده برابر اوست، چاخانهای او را، مثل مو از ماست بیرون میکشند.
اجازه نمیدهند
عناصر بیماری چون او افکار چاخان و بی اساس خود را، به اسم مارکس و انگلیس بخورد مردم دهند.

ایشان بی آنکه سواد مارکسیستی داشته باشد، فکر میکرد با خواندن چند مقاله فارسی، لیدر شده است،
تلاش داشت با عوام فریبی و استتار ماهیت داشناک خود، پشت کلمه "تبریز" سنگر بگیرد.
با سو استفاده از نام تبریز، و "تبریزی ستاره دار" نامیدن خود چنین القا کند که گویا آزربایجانی است.
حتا بدتر از هر چیز
با غلط اندازی، وانمود میکرد تورک تبار است.
با توسل به این حیله مزورانه تلاش میکرد ماهیت داشناک خود را در لفافه چپ، بخورد مردم دهد.
او با سو استفاده از مرام چپ و دمکرات جلوه دادن خود، به بهانه های مختلف،
زبان چهل میلیون مردم تورک آزربایجان را به سخریه گرفته
مثل اطلاعاتی های رژیم اسلامی تهران، سرمست در رویای خود، به آنان مهر پانتورک میزد.

غافل از اینکه نمی دانست فرزندان قهرمان این خلق، او را ریشه یابی کرده ماهیت اش را فاش خواهند کرد.
همان خلقی که در طول تاریخ قهرمانی ها آفریده است.
همان خلقی که کور اوغلو هایش، بابکهایش، دده قورقودهایش، قوچاق نبی هایش اساطیر قهرمانی خلق کرده اند.

آری داشناک ارمنی که بخون مردم آزربایجان تشنه است، شب و روز علیه آن مردم سمپاشی و سخن پراکنی میکرد،
حتا تصورش را نیز نمی کرد، روزی مچ اش گرفته شود،
بالاخره با ساده لوحی بدام افتاد.

اکنون بعد از فاش شدن ماهیتش، طبیعی است که خود را پوچ و بی معنا حس میکند،
مگر از یک فرد رسوا چه انتظاری جز پرخاش میتوان داشت؟
بی دلیل نیست که او به سیم آخر زده، تا بلکه با نفرت پراکنی و توهینهای چاله میدانی نسبت بمردم آزربایجان،
کمی از خلجانات و تاثرات آزار دهند روحی خود را تسکین دهد.

این داشناک گدا صفت
اول طوری حرف میزد که بعضی ها حدس میزدند که او شاید ناصر کرمی است.
اما حتا ناصر کرمی با تمام ضد تورک بودنش، به ماهیت لومپن او پی برده اعتراض کرد.
گفت از طرف خودت حرف بزن، مرا در مسائل لومپن خود قاطی نکن.
این عنصر پان ائرمنی
در ظاهر برای مؤدب جلولاندن خود، حرفش را همیشه با الفاط " دوستان گرامی" شروع میکرد.
پشت بندش برای فخر فروشی و روشنفکر نشان دادن خود،مدام از مارکس و انگلس مثال می آورد،
اما سر انجام وقتی ماهیت لمپنش را به نمایش گذاشت
خود را رسوا کرد.
در حقیقت چیزی بدتر از این نیست که کسی در نظر مردم یک لمپن تمام عیار بحساب آید. و چنین شد.
او بدست خود به انتحار سیاسی دست زده، خود را در ملا عام
تشییع جنازه کرد.
خداوند تبارک به حق حضرت عج الله تعالی فرجه و شریف در معیت امداد های غیبی چاه مبارک جمکران، به عنایت رهبر بزرگوارش سید علی، روحش را در کنار "ژوبین ارمنی" قرین رحمت نماید. آمین.