حاج سیدعلی کانادائی که حتی او
تبریزی
عنوان مقاله:
سایت مخالف هر گونه نژادپرستی است!
حاج سیدعلی کانادائی که حتی او را پان ترک نیز نمی توان نامید و او را باید یک پان هیتلر
نامید در: "صفحه شما" نوشته است: (..... هموطنان ترک! با اکراد ازدواج نکنید! به کردها ملک و زمین نفروشید! ملک، زمین و خانه اجاره ندهید، هرگز! .....) ، (..... به کردهائی که به در خانه شما برای فروش چای خشک، عطر، تسبیح و ..... می آیند اعتماد نکنید، به خانه راه ندهید، هرگز! .....) ، (..... هرگز با اکراد همسایه نشوید وگرنه امنیت شما در خطر است! .....) ، (..... هموطن ترک! این اطلاعیه را به آگاهی سایر هموطنان ترک برسان! .....)
کدام وطن؟ کدام هموطن ترک؟ من که ترک تبریزی هستم نوکر همه کردهای ستمدیده در همه جهان هستم، تنها وطنی که من دارم یک وطن است و آن هم وطنی به نام کره زمین است و همه مردم کره زمین هموطنان من هستند! من که ترک تبریزی هستم غلط می کنم با آباء و اجدادم که پان هیتلری مانند حاج سیدعلی کانادائی را هموطن خودم بدانم!
وقتی تو می گوئی وطن من خاک بر سر می کنم
افسوس بر بدبختی ایران گلوبال می کنم!
وقتی تو می گوئی وطن از خشم می لرزد تنم
با اشک هر دو دیده ام یاد از کیانوش می کنم!
بنشسته ای در کانادا فرمان به نفرت می دهی
عقلم اگر از کف دهم از تو اطاعت می کنم!
وقتی تو می گویی وطن آدمکشی هست و نژاد
من یاد از آن کشتارها با امر هیتلر می کنم!
وقتی تو می گوئی وطن چون پشه وزوز می کنی
من یاد قتل پشه ها با لنگه دمپا می کنم!
بی کارل مارکس و بی لنین با ما چه گوئی از وطن؟
با چکش و داسی به کف همواره من کار می کنم!
وقتی تومی گوئی وطن بوی کفن، خون می دهی
من کی گل عشق وطن با پان برابر می کنم؟
وقتی تو می گوئی وطن "سرمایه" پرپر می شود
من گریه بر مارکس و لنین آن مرد دانا می کنم
بی کارگر، بی رنجبر ایران و ایرانی مبین
من جان فدای آن همه دهقان کوشا می کنم
خون کاپیتال در رگ فرهنگ ایران می دود
من مانیفست مارکس را مستانه ازبر می کنم!
ایران تو باشد همی کشتارگاه گشتاپو
من رخت چپ بر پیکر خونین ایران می کنم!
(سروده مصطفی تبریزی)
خدایا همه را به راه چپ هدایت بفرما ! آمین، یا رب العالمین!
کدام وطن؟ کدام هموطن ترک؟ من که ترک تبریزی هستم نوکر همه کردهای ستمدیده در همه جهان هستم، تنها وطنی که من دارم یک وطن است و آن هم وطنی به نام کره زمین است و همه مردم کره زمین هموطنان من هستند! من که ترک تبریزی هستم غلط می کنم با آباء و اجدادم که پان هیتلری مانند حاج سیدعلی کانادائی را هموطن خودم بدانم!
وقتی تو می گوئی وطن من خاک بر سر می کنم
افسوس بر بدبختی ایران گلوبال می کنم!
وقتی تو می گوئی وطن از خشم می لرزد تنم
با اشک هر دو دیده ام یاد از کیانوش می کنم!
بنشسته ای در کانادا فرمان به نفرت می دهی
عقلم اگر از کف دهم از تو اطاعت می کنم!
وقتی تو می گویی وطن آدمکشی هست و نژاد
من یاد از آن کشتارها با امر هیتلر می کنم!
وقتی تو می گوئی وطن چون پشه وزوز می کنی
من یاد قتل پشه ها با لنگه دمپا می کنم!
بی کارل مارکس و بی لنین با ما چه گوئی از وطن؟
با چکش و داسی به کف همواره من کار می کنم!
وقتی تومی گوئی وطن بوی کفن، خون می دهی
من کی گل عشق وطن با پان برابر می کنم؟
وقتی تو می گوئی وطن "سرمایه" پرپر می شود
من گریه بر مارکس و لنین آن مرد دانا می کنم
بی کارگر، بی رنجبر ایران و ایرانی مبین
من جان فدای آن همه دهقان کوشا می کنم
خون کاپیتال در رگ فرهنگ ایران می دود
من مانیفست مارکس را مستانه ازبر می کنم!
ایران تو باشد همی کشتارگاه گشتاپو
من رخت چپ بر پیکر خونین ایران می کنم!
(سروده مصطفی تبریزی)
خدایا همه را به راه چپ هدایت بفرما ! آمین، یا رب العالمین!